سلام خدمت شما عزیزان این داستان واقعی هستش که شاید باورش سخت باشه ولی حقیقت داره.
الناز هستم که دانشجوی پزشکی هستم و تو تهران درس میخونم .
از اونجایی که خوابگا ظرفیتش تکمیل شده بود مجبورم بودم تو اطراف تهران یک خونه اجازه کنم از اونجایی که تنها بودم دوست داشتم یک حیوان خونگی هم داشته باشم.
بین گربه و سگ دو دل بودم که با مشورت با دوستام تصمیم گرفتم یک سگ بگیم.
البته خودم نظرم بیشتر رو گربه بود که دوستان گفتم گربه اگه کافیه یک بار گم بشه یا فرار کنه دیگه عمرا برگرده و. صاحب جدیدی پیدا میکنه.
ولی سگ با مرامه و برمیگرده پیش خودت.
هیچی دیه رفتیم با یکی از دوستام که تخصص داشت یه هاپی ناز گوگولی خریدم هزینش شد ده تومن ولی خوب ارزشش رو داشت دنبال سگ ماده بودیم که گفتن این نژاد فقط نرشو داریم مجبور شدیم سگ نر بخریم که بعد که خریدیم چند روز گذشت که با هم خیلی دوست شدیم و رامم شده بود.
هر کاری که دوست داشتم اون برام انجام میداد طوری که انگار جزی از خانوادم هستش.
ماجرا از اونجا شروع شد که یک شب که خواب بودم احساس کردم.
یه چیزی داره منو تکون میده زیاد توجه نکردم که دیدم این لمس ها هی بیشتر میشن.
بعد دیدم یهو خیلی بیشتر شد تعجب کردم یعنی چی میتونه باشهو
هر طور که شد با اون خواب سنگینی که داشتم خودمو بیدار کردم.
خیلی ترسیده بودم احساس کردم یه دزدی چیزی اومده خونه یا یه مردی یواشکی اومده خونهو وقتی که سرمو برگردوندم هر طور که شد.
کلا هنگ کردم چیزی رو دیدم که فکرشم نمیکردم.
هاپوی نازم بود. ولی از اون روز به اون دیگه نمیگفتم ناز.
زنگ زدم فردا به دوستم گفتم واس همین گفتم یه سگ نر نخرین این میشه نتیجشوحشیه و منو از خواب هی بیدار میکنه و اذیتم میکنه.
روز های بعد این لمسا بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه تصمیم گرفتم با خودم گفتم این سگ نر بیشعور چی از حونم میخواد هی اشاره میکرد به بیرون که یعنی بریم بیرون رفتم تو حال که دیدم منو نگاه میکنه یه نگاه به آشپز خونه میکنه رفتم تو آشپز خونه که دیدم این سگ هی نگاه به من میکنه هی نگاه به یخچال میکنه.
فهمیدم که خیلی گشنشه ورفتم بهش آبو غذا دادن و سیر شد خوابید از اون شب به بعد هر وقت خواستم بخوابم یه دل سیر غذا و آب بهش میدادم تا اینکه دیگه شب های بعد خبری از اذیت کردنا نبود مرسی از اینکه با ماه مراه بودین و داستانمو خوندین.
ایند استانو گفتم که همیشه به حیونای خونگی برسیم نیاز هاشونو براورده کنین ممکنه گشنه یا تشنه باشند ولی نتونن به طریقی مثه ما انسانها بهمون بگن ما گشنه یا تشنه ایم
مرسی ازتون که داستانمو خوندین نظر یادتون نرهو
داستان کون و کوس دادنم به سگ اولین سکس با حیوانات داستان سکس من با سگ نر سکس باحال حشری و شهوانی با سگ کیر کلفت