• داستان ازدواج دختر دایی میترا

    در یک روز آفتابی، دختری جوان به نام میترا در حال پیمودن خیابان ها بود. او از باغ های شاد و گلستان های زیبا عبور می‌کرد و در دلش آرزوی داشتن یک خانواده معطر و پر از عشق را حمل می‌کرد. روزها میترا به دنبال عشق و احساسات خالص بود. او زمان زیادی را صرف…

  • داستان سفر سارا و شوهرش محمد

    به یک داستان زیبا و هیجان انگیز از سفر دو زوج برای تفریح خوش آمدید. یک زوج جوان به نام‌های محمد و سارا و یک زوج میانسال به نام‌های علی و نازنین بودند. آن‌ها در یک شهر بزرگ زندگی می‌کردند و همیشه درگیر کار و استرس روزمره بودند. این چهار نفر تصمیم گرفتند که از…

  • داستان آموزنده کبری و سکینه در روستای دور

    کبری و سکینه دو نفر از شهروندانی بودند که در یک روستای کوچک در کشوری دور افتاده زندگی می‌کردند. آن‌ها همسایه و دوست صمیمی یکدیگر بودند و همیشه در همه امور به یکدیگر کمک می‌کردند. یک روز، جمعیت روستا تصمیم گرفت که یک مسابقه برگزار کند. هدف از این مسابقه، پیدا کردن بهترین و خلاق‌ترین…

آیا توصیه کتاب دارید؟