یکتا هستم و 31 سالمه قدم 167 هستش و وزنم هم 59 کیلو هستش و مربی یوگا هستم.
ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز معمولی که رفته بودم باشگاه و کلاس یوگا با شاگردام تمرین میکردم.
اخر کلاس که تموم شد یکی از دانش آموزانم که داداشش اومده بود دنبالش.
توجه منو جلب کرد چند بار قبل هم دیده بودمش. و همیشه دنبال این بودم به یه بهونه ای باهاش سر صحبت رو باز کنم.
اون روز سینه رو سپر کردم و گفتم من باید یه طوری سر صحبتو باز کنم و باهاش بیشتر آشنا بشم.
اون روز که کلاس تموم شد به خواهرش یعنی میترا گفتم ببخشید داداشتون متاهل هستش یا مجرد که گفت مجرده چرا این سوالو میپرسین گفتم چند سالشه گفت 35 سالشه.
گفتم حقیقتش ازش خوشم اومده ولی بهش نگیا گفت نه بابا خیالتون راحت درسته داداشمه ولی من هم ز شما خوشم میاد و از خدامه عروس خوبی مثه شما داشته باشیم.
با هم تصمیم گرفتیم یه بهونه ای جور کنیم.
اونم هم یه ایده داشت پس وقتی که داداش میترا اومد دنبالش من بهش گفتم ببخشید من امروز سرویسم خراب شده نمیتونه منو برسونه میتونید منو برسونین خونه .
که داداش میترا اسمش محسن بود گفت چرا که نه باع افتخاره.
اینو که گفت قند تو دلم داشت آب میشد از خوشحالی میخواستم بال در بیارم و پرواز کنم.
بعدش سوار شدیم با هم رفتیم و تو مسیر رفتن به خونه بودیم که میترا گفت من خیلی گشنمه.
محسن گفت زود خونه میرسیم نگران نباش.
من گفتم اتفاقا من هم کلی غذا درست کردم ولی کسی نیست همشو میل کنم.
پس میریم خونه ما با هم میل میکنیم.
که محسن کلی تعارف کرد بلاخره با پافشاری من و محسن قبول کرد و ما با هم رفتیم خونه.
جاتون خالی یه شام مفصل هم خوردیم.
همینطور گذشت و کمکم رابطه من و محسن جدی تر میشد که این سری اون پا جلو گزاشت و شروع کرد به قرار گزاشتن و آخر تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم.
بله از اون موقع دو سال میگذره و ما خوشبختین زوج های دنیاییم.
یک بچه داریم که اسمشو گزاشتیم نازیلا.
امید وارم از داستان زندگیم خوشتون اومده باشه این داستانو گفتم که بدونین هیچ وقت از کسی که خوشتون میاد و یه فرد مناسب براتونه رو از دست ندین و نا امید نشین. و تلاش خودتونو بکنین تا جایی که ممکن باشه.
مرسی نظر یادتون نره
داستان سکسی جدید ایرانی باحال سایت شهوانی انجمن لوتی داستان کوس و کون دادن کس کردن ساک زدن گاییدن سکس دختر و پسر ایرانی بدون فیلتر سایت داستان سکسی بدون فیلتر شکن و فیلتر شده