داستان واقعی من و دختر دایی

درود به شما عزیزان خواننده وب سایت شهوانی

یت شه وانی

این داستان واقعی و خشن هستش

اول از خودم بگم نادر هستم 20 سالمه داستان از اونجا شروع شد که برای عوض کردن آب و هوا توی تعطیلات نوروزی رفتم شیراز خونه دایی بهروز از اونجایی که خانوادشون هیچ پسری ندارن و سه دختر دارن یه جورایی من هم معذب هستم که زیاد مزاحمشون بشم.

ولی این سری با یه هدف دیگه تصمیم گرفتم برم خونشون.

و دوست داشتم هر طور که شده رابطمو با دختر اولشون یعنی پارمیدا که 18 سالشه و تازه قبول شده دانشگاه رو نزدیکتر کنم.

اول زنگ زدم به زندایی گفتم سلام زندایی حلیمه من میخوام بیام واس چند روزی مزاحمتون بشم ان شالله فردا حرکت می کنم از تهران خودنمون به سمت شیراز

زندایی که خیلی خوشحال به نظر میومد گفت باشه نادر جان هر وقت حرکت کردی خبرمون کن.گفتم چشم راستی دایی کجاست دختر دایی ها چطورن گفت اونا هم خداروشکر عالی هستن و با وجود شما هم عالی تر میشن و دختر دایی هات هم که خوشحال میشن داداششون نادر بیاد.

منم که داشت قند تو دلم آب میشد. گفتم حتما مشتاق دیداریم.

هیجی اجازه رو از خانواده گرفتم و بلیط گرفتم و فردا قرار بود صبح حرکت کنم صبح حرکت کردیم وآخرای شب رسیدیم شیراز هوا خیلی خوب بود یه هوای بهاری تو اون موقع

رفتم تاکسی که گرفتم رفتم خونه ی دایی زنگ زدم دیدم که یکی گوشیو برداشت گفت بله شما گفتم نادرم درو باز کن گفت نادر کیه اشتباه گرفتین

منم تعجب کردم گفتم ببخشید منظورم خونه ی بهروز علیزاده هستش

گفت بله اقا بهروز واحدشونو با ما عوض کردن اونا تو طبقه پنجم هستن و واحد دهم هیچی زنگ زدم و گوشیو برداشتن گفتن بله بفرمایید گفتم نادرم درو باز کنین دروباز کردحواسشون نبود گوشی رو نزاشته بودن سر جاش شنیدم که دختر دایی ها بابال میزدن میگفتن وای نادر اومده

هیچی از پلها رفتم بالا دهنم که خیلی سرویس شده بود در زدم گفتم یالا درو باز کنین دیدم که این خونه یکی دیه بود اشتباهی واحد 9 رو درشو زده بودم بعد فهمیدم که چه سوتی ددام باید خونه رو به رویی رو میزدم در زدم دیدم زن دایی درو باز کرد تعارف کرد اومدم داخل که دیدم صدای خنده میاد از اون اتاق که…

پایان قسمت اول

داستان سکس من با دختر دایی سکس خشن من با دختر داییم پارمیدا سکس واقعی داستان سکسی من با پارمیدا داستان ساک زدن و کوس و کون کردن و دادن پارمیدا با کیر کلفتم 

دیدگاه‌ها

5 پاسخ به “داستان واقعی من و دختر دایی”

  1. رضا جودی نیم‌رخ
    رضا جودی

    با ماشین رفتی شیراز یا قطار که شب رسیدی ؟

    1. admin نیم‌رخ

      پیاده رفتم برا همین یکم طول کشید 🙂

  2. رضا جودی نیم‌رخ
    رضا جودی

    قسمت دوم رو کی تعریف میکنی؟

    1. admin نیم‌رخ

      قسمت دومش اینه که رفتم تو خونه دایی زن دایی و پسر و دختر دایی هامو دیدم وچند شب بعد اومدم خونه

      1. ررررر نیم‌رخ
        ررررر

        تو که گفتی دایی پسر نداشت چطور پسر دار شد یهو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *