من و خواهرم بنفشه، که دو سال از من کوچیکتره، یه روز تابستونی تصمیم گرفتیم که وقتی مامان و بابا برای سفر رفتن، یه روز فوقالعاده رو با هم بگذرونیم. من ۱۵ سالمه و بنفشه ۱۳ سالشه. من قد بلند و لاغر هستم با موهای قهوهای و چشمای سبز، در حالی که بنفشه قدش کوتاهتره و موهای بلوند و فر داره. پوستش هم روشنتر از من هست و همیشه با لبخندش همه رو جذب میکنه.
اون روز صبح، وقتی بیدار شدیم، تصمیم گرفتیم که به پارک نزدیک خونهمون بریم. پارک همیشه پر از زندگی و شلوغی بود و ما عاشق بازی کردن در اونجا بودیم. بعد از صبحانه، وسایلمون رو برداشتیم؛ یه توپ فوتبال، چند تا اسنک و آبمیوه.