دریا هستم و 22 سالمه خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم واس همین یه ماه قبله که خواهرم و شوهر خواهرم اومده بودن خونه بلاخره دم عیدی بود و خونه تکونی هم دست کمک باید میداشتیم.
یعنی سه چهار روز قبل از عید اومده بودن.
البته اینو هم بگم شغل شوهر خواهرم ازاده واس همین هر وقت دوست داشته باشه میتونه بره سفر و لذت ببره. ادامه خواندن “داستان من و شوهر خواهرم”