سلام به شما عزیزان عزیز تر از جان.
پوریا هستم و 18 سالمه من مامان جونم با هم زندگی میکنیم.
بابام هم من وقتی بچه بودم به رحمت خدا رفت.
مامانم هم معلمه و 38 سالشه. ادامه خواندن “داستان خشن و زوری من و ننه جونم”
داستان های سکسی ایرانی جدید محارم لز گی کون دادن کس کردت کوس دادن ساک زدن
سلام به شما عزیزان عزیز تر از جان.
پوریا هستم و 18 سالمه من مامان جونم با هم زندگی میکنیم.
بابام هم من وقتی بچه بودم به رحمت خدا رفت.
مامانم هم معلمه و 38 سالشه. ادامه خواندن “داستان خشن و زوری من و ننه جونم”
پوریا هستم 25 سالمه خانواده ی ما شش نفرست و از اونجایی که ما خیلی با هم راحتیم.
دو خواهر دارم که هر دوشون از من کوچیکترن یکی لیلا 20 سالشه و اون دیگه میترا که 23 سالشه برادرم سروش هم که از من بزرگتره 30 سالشه پدرم هم تاجره و اکثر موقعا خونه نیست مادرمم 45 سالشه و هر کس اونو ببینه فکر میکنه نهایت 35 سالش باشه طوری که خیلیا فکر میکنند خواهرمونه.
ما با هم تو خونه خیلی راحتیم و هر وقت برای هر کس یه مشکل به وجود بیاد فورا با اعضای خانواده مشورت میکنه و ازش کمک می خواست.
یه روز که رفته بودم خونه دیدم هیشکی خونه نیست جز خواهرم لیلا.
گفتم بقیه کو چرا نیستن گفت رفتن خونه فامیل فردا میان. ادامه خواندن “داستان خانوادگی”