داستان من و پسر عمو پرویز

لیلا هستم 28 سالمه داستانی که براتون تعریف میکنم واس دو هفته قبل هستش

که تازه برای کارشناسی ارشد رفته بودم تهران امتحان بدم خونه ی عموم اونجا هستش از اونجایی که من رابطم با پسر عموم پرویز زیاد خوب نبود اول سعی کردم نرم چون به خاطر یه سری اتفاقاتی که قبلا افتاده بود باهاش قهر بودم که بعد کلی فکر تصمیم گرفتم دلمو به دریا بزنم… ادامه خواندن “داستان من و پسر عمو پرویز”