داستان مرد غریبه

شایان هستم و 33 سالمه دو سالی میشه که با زنم ترنم ازدواج کردم من و زنم رابطمون خیلی با هم نزدیکه از لحاظ فکری و روشن فکری مثل هم هستیم و همیشه دنبال فانتزی های خاص تو زندگیمون هستیم.

ماجرا از اونجا شروع شد یه روز که خسته از سرکار اومده بودم خونه دیدم کسی خونه نیست البته اینو هم بگم من فکر میکردم کسی خخونه نیست ولی واقعا بود من زودتر از موعد اومده ودم از سرکار چون ریسس این سری زودتر شرکت رو تعطیل کرد ادامه خواندن “داستان مرد غریبه”