من یه دختر ۲۲ سالهام، با موهای قهوهای و چشمای سبز. قد من حدود ۱۶۵ سانتیمتره و پوست روشنی دارم. همیشه توی محلهمون به عنوان دختر خجالتی و کمحرف شناخته میشدم. بیشتر وقتها توی خونهام بودم و به کارهای خودم میرسیدم. اما یه روز، همهچیز تغییر کرد.

پسر همسایه، امیر، ۲۵ سالشه و خیلی خوشتیپ و با اعتماد به نفس به نظر میاد. موهای مشکی و چشمای قهوهای داره و همیشه لبخند روی لباشه. امیر دانشجوی مهندسی کامپیوتر بود و خیلی از تکنولوژی سر در میآورد. من همیشه بهش نگاه میکردم و دلم میخواست باهاش صحبت کنم، اما خجالت میکشیدم.
ادامه خواندن “داستان منو پسر همسایه به بهونه تعمیر کامپیوتر”

