من علی هستم، یک پسر ۱۷ ساله با موهای تیره و چشمان قهوهای. همیشه از زندگی در مدرسه و دوستیهایم لذت میبرم. یکی از بهترین دوستانم مهدیار است. او پسری با موهای بلوند و چشمان آبی است و همیشه با لبخند بر لبش شناخته میشود. مهدیار نه تنها خوشتیپ است، بلکه بسیار باهوش و مهربان هم هست.
یک روز، معلممان اعلام کرد که قرار است یک اردوی مدرسه به یک منطقه طبیعی برویم. همه بچهها خیلی هیجانزده بودند و من هم به خاطر اینکه با مهدیار و دیگر دوستانم وقت بگذرانم، خیلی خوشحال بودم. روز اردوی مدرسه فرا رسید و ما با هم به سمت محل اردو حرکت کردیم.
