داستان من و خدمتکار خونه

اینم از داستان کوس دادن خدمتکار شوهر دار و جنده ی خونه ی ما کوس تنگی‌داشت انگار باکره بود

میرزا هستم ۳۷ سالمه از اونجایی که من تاجر هستم یکم وضع مالیم خوبه و همیشه سعی میکنم هر لوارمی که تو خونه استفاده میکنیم از بهترین جنسش باشه و برای اینکه خانمم راحت باشه تو انجام کارای خونه براش خدمتکار خریدم و همیشه کار های خونه رو انجام میده از پختو پز تا تمیزکردن طوری که خانومم مثه یه ملکه فقط دستور میده هر چی بخواد براش محیا میکنه.

ادامه خواندن “داستان من و خدمتکار خونه”

داستان من و زندایی


داستان سکس خشن با زن دایی حشری ام

سلام دوستان داستانی که قراره براتون تعریف کنم کاملا واقعی و خشن هستش من میثم هستم بیست و هفت سالمه بدن ورزشکاری دارم و هفتاد کیلو و قدم هم ۱۸۵ هستش ماجرا از اونجا شروع شد که برای انتخاب رشته برای کارشناسی ارشد رفته بودم شیراز خونه دایی ام داییم هم ۴۹ سالشه و زن دایی من مهشید هم ۴۱ سالشه و از اونجایی که دایی شغلش طوریه که اکثر اوقات خونه نیست و مدام تو سفرای کاری مشغوله و تاجر هستش.

ادامه خواندن “داستان من و زندایی”

داستان من و پیرزن همسایه

سلام و درود دوستان عزیزم پدرام هستم 38 سالمه داستانی که میخوام تعریف کنم در مورد

پیرزن همسایمون هستش که تازه نقله مکان کردن به محله ی ما و تو آپارتمانی که زندگی میکنیم با ما همسایه هستن و دقیقا طبقه ی بالای ما هستن.

اول از خودم بگم پدرام هستم ساکن کرج 38 سالم هستش و75 کیلو و قد 180 و از اونجایی که بدن ورزشکاری دارم هر کسی مجذوب زیبایی بدن و صورتم میشه. البته اینم بگم چشمام هم سبز رنگ هستش.

ماجرا از اونجا شروع شد یه روز که صبح زود پاشدم برم ورزش کنم دیدم پیرزن همسایمون که البته باید اینم میگفتم در موردش که شوهر نداره و 10 سالی میشه طلاق گرفته آخه چون بچه دار نمیشدن و مشکل از پیرزن بوده ادامه خواندن “داستان من و پیرزن همسایه”