داستان سفر کوتاه من و زنم به خونه داداشم متین

یه روز صبح، من و همسرم تصمیم گرفتیم که به یک سفر کوتاه به طبیعت بریم. برادر من هم که همیشه دوست داشت به ما ملحق بشه، با ما همراه شد. صبح زود از خواب بیدار شدیم و با یک عالمه خوراکی و وسایل لازم راهی شدیم.

وقتی به جنگل رسیدیم، هوای تازه و بوی درختان تازه را حس کردیم. همسرم گفت: “چقدر اینجا زیباست! بیایید یک جا پیدا کنیم و صبحانه‌مون رو بخوریم.” ما هم به دنبال یک مکان دنج و زیبا گشتیم و در نهایت زیر یک درخت بزرگ نشسته و صبحانه‌مون رو آماده کردیم.

داستان سفر به اروپا

سلام به همه ی شما عزیزان هموطن ایرانی من سعید هستم قدم 181 سانتی متر و دو سالی میشه از سفرم به اروپا میگذره و تصمیم گرفته بودم به چهار کشور مطح اروپایی سفر کنم

البته من در قالب تور تفریحی رفته بدیم و مقصدمون به کشور هایی همچون آلمان انگلیس هلند و فرانسه بود که هر چهار کشور جز کشور های زیبا و همچنین گردشگر اروپا هستند و سالیانه میلیون های مسافر از اقصا نقاط جهان به این کشور های سفر می کنند. ادامه خواندن “داستان سفر به اروپا”