داستان راضی کردن خواهرم برای گروهی

درود به شما عزیزان خواننده من احسان هستم و 24 سالمه.

قدم هم حدودا صدو هشتاد هستش و پوست روشنی دارم.

داستانی که میخوام براتون بگم مربوط به یک ماه قبل هستش.

بزارین از خانوادم بگم ما یک خانواده چهار نفره هستیم من و بابا و مامانم و خواهرم المیرا.

خواهرم المیرا هم قدش 170 میشه حدودا و دو سال از من کوچیکتره و دانشجوی مامایی هستش.

ماجرا از اونجا شروع شد که دنبال یه فانتزی جدید بودم ولی باید قبل با خواهرم اجازه میگرفتم و اونو راضی میکردم که بهم کمک کنه.

رفتم پیش خواهرم گفتم آبجی میخوام بهت یه چیزی بگم فول بده ناراحت نشی.

اگه هم شدی حرف من رو نشنیده بگیر.

البته اینو هم بگم رابطه ی من و خواهرم خیلی نزدیکه چون از بچگی با هم همبازی بودیم.

و من خواهر نداشته اونم اونم برادر نداشته ی منه تو هر کاری پشت هم هستیم و همیشه هوای همدیگه رو داریم.

بله داشتم با خواهرم صحبت میکردم که ببینم تا چه حد پایه هستش و چقدر منو دوست داره.

آیا قبول میکنه فانتزی که میخوام رو برام انجام میده یا نه.

وقتی ازش پرسیدم بهم گفت باشه داداشی هر چی تو بگی برات انجام میدم نه که تو کم برام کار انجام دادی.

گفتم باشه ولی آبجی این مثه کارای قبل نیست.

و راحت نیست برات انجام بدی شاید هم بگم بیوفتی به جونم حسابی کتکم بزنی یه چند ثانیه مکس کرد گفت هر چی باشه نهایتش میگم نه وحشی که نیستم بزنمت.

که بهش گفتم آبجی الان بهت میگم ولی 5 دقیقه بهم مهلت بده فکر کنم بهت بگم یا نه.

که گفت باشه هر چی تو بگی.

5 دقیقه گذشت و تصمیم گرفتم دلمو بزنم به دریا و بهش بگم.

گفتم آبجی بیا بهت میگم اومد نزدیکم بهش گفتم.

ببین آبجی پس فردا تولدمه میخوام تو روز تولدم یه کاریو انجام بدی و کل دوستام هستش و خلاصه یه گروه چند نفره از رفقا میان برای جشن تولدم.

بهش گفتم وقتی که کیک تولدمو میارن ازم فیلم بگیر و دستتو بزار رو پس کلم و و با دستت فشار بده صورتم قشنگ بره تو کیک تولد.

بله میخوام این سری تولدم خاص باشه و اینه فانتزی این سال تولدم . و میخوام همه ببینن و تو اینستا معروف بشم.

و اخر هم قبول کرد اینکار کردیم و این کلیپ کلی باز نشر شد ولی متاسفانه این معروفیت بدردمون نخور که هیچ بدتر باعث ابروریزی میشد.

این داستانو گفتم که بدونین که معروفیت با چه قیمتی آخه.

این معروفیت ها بدرد نمیخوره خیلیایی که الان معروفن اصلا دنبال معروفیت نبودن اونا دنبال پشرفت بودن و به خاطر کار و هنری که داشتن معروف شدن.

نظر هم یادتون نره..

 

داستان سکس گروهی راضی کردن خواهر براس کوس و کون دادن سکس گروهی با حضور خواهرم داستان سکس حشری و راضی کردن خواهرم براس سکس محارم گروهی جدید خانوادگی گاییدن خواهر توی سکس گروهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *