علی هستم و 21 سالمه فرزند آخر خانوادده هستم خواهر بزرگم هم بچهاش هم سنای من میشه.

ماجرا ازاونجا شروع شد که ت۱مقم گرفتم برم دیدن خواهر و خواهر زادم تو کرج زندگی میکردن.
ما هم خونمون شمال بود.
دقققا یادمه یک هفته به تعطیلات نوروز بود کلاسای مام تو دانشگاه برگزار نمیشدن و تعطیل بودن.
برا همین به خاطر تعطیلات زود تر از موعد گفتم بریم هوایی هم عوض کنیم.
زنگ زدم به خواار زادم میترا بهش گفتم دایی من فردا میام خونتون آبجی و بقیه رو نگی میخوام سوپرایزشون کنم.
اونم گفت چشم دایی.در مورد میترا بگم اونم هم سنای منه و بیست سالشه و ما از بگی هم بازی بودیم رابسمون با هم خیلی نزدیکه.
طوری که همیشه برای مشورت تو هر کاری با هم مشورت میکنیم.
روز موعود رسید و قرار بود امروز ساعت هفت و نیم یعنی یک ساعت دیگه حرکت کنیم به سمت کرج.
رفتم ترمینال و دنبال سرویس کرج بودم پیداش کردم و نشستم رو صندلیم و بعد از نیم ساعت حرکت کردیم به سمت کرج.
زمان به کندی میگذشت انگار یکی زمانو استپ کرده بود چند ساهت تو راه بودیم انگار دو سه روز گذشت.
بلاخره رسیدم کرج.
تاکسی گرفتم و مستقیم رفتم خونه ی خواهرم
با خواهر زادم میترا هماهنگ کردم گفتم کسی نفهمه مستقیم میام تو خونه تا همه رو سوپرایز کنیم.گفت باشه دایی جون.
رفتم داخل در کمال ناباوری هیچ کس خونه نبود.
گفتم دایی تو که گفتی کسی نیست.خندید و رفت تو اتاق خودش گفت ده دقیقه دیگه بیا.
خیلی تعجب کردم با خودم گفتم یعنی چی چرا آخه باید همچین کار کنه.
منم رفتم با گوشیم ور رفتم ده دقیقه شد خواستم برم تو اتاق گفتم ولش کن بلاخره بعد از کلی استرس و دو راای رفتم تو اتاق باورتون نمیشه بچها.
وقتی رفتم تو اتاق کلا هنگ کردم اصلا انتظار امچین کاریو از خواهر زادم نداشتم.
خواستم خودمو دو سه سیلی بزنم گ۴تم شاید دارم خواب میبینم.
بله جای اینکه من بقیه رو سوپرایز کنم بقیه منو سوپرایز کردن.و خودشون رو برای جشن تولدم آماده کرده بودن خودم هم خبر نداشتم تولدم بود.
داستان سکس با محارم سکس خواهر زاده و دایی کوس و کون دادن خواهر زادم ساک زدن و کس دادن خواهر زادم افسانه گاییدن خواهر زاده توسط دایی سکس حشری باحال ایرانی دایی و خواهر زاده داستان سکسی شهوانی ایرانی سکس با خواهر زادم