داستان خشن زوری با دختر دایی نازنین

سلام به همه ی شما عزیزان بهتر از جان. سعید هستم و 28 سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به همین هفته ی قبل هستش.


که قرار بود برم خونه ی دختر دایی اینا برای انجام یه سری کار اداری و از اونور یه تفریحیم کرده باشم. ادامه خواندن “داستان خشن زوری با دختر دایی نازنین”