سلام به همه ی عزیزان ژاله هستم و 22 سالمه دو سالی میشه که با حسین شوهرم ازدواج کردم زندگی خیلی خوبی داریم و خداروشکر من راضیم.
ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز مثه همیشه که تو خونه بودیم شوهرم حسین گفت عزیزم خودتو آماده کن هفته بعد میریم خونه ی دوستم
گفتم کدوم دوستت من میشناسمش یا نه ادامه خواندن “داستان من و همکار شوهرم”