داستان من و دایی بنیامین

کیمیا هستم و 24 سالمه قدم هم 170 میشه حدودا ماجرا از اونجا شرع شد که تصمیم گرفتم برم خونه ی دایی بنیامین.

بزارین از دایی بنیامین بگم اونم 26 سالشه من و اون از بچگی با هم بزرگ شدیم و هم بازی بودیم مثه خواهر و برادر میمونیم حتی نزدیکتر. ادامه خواندن “داستان من و دایی بنیامین”

داستان من و خواهر زادم افسانه

علی هستم و 21 سالمه فرزند آخر خانوادده هستم خواهر بزرگم هم بچهاش هم سنای من میشه.


ماجرا از‌اونجا شروع شد که ت۱مقم گرفتم برم دیدن خواهر و خواهر زادم تو کرج زندگی میکردن. ادامه خواندن “داستان من و خواهر زادم افسانه”