روزی روزگاری، در یک شهر کوچک، مردی به نام امیر زندگی میکرد. امیر به زنش، سارا، بسیار علاقهمند بود و همیشه سعی میکرد او را خوشحال کند. نزدیک تولد سارا بود و امیر تصمیم گرفت که یک سوپرایز ویژه برای او ترتیب دهد. اما این کار به تنهایی برایش سخت بود، بنابراین به خواهر سارا، نازنین، مراجعه کرد.