سلام به همه ی شما عزیزان آرش هستم و 31 سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به دو ماه قبله.
بزا اول از خودم بگم آرش هستم شغلمم هم پرستاره و همیشه هر یکی از اقوام نیازی به امپول یا وصل کردن سرمی چیزی باشه خودم براشون انجام میدم
و تو فامیل بهم میگن دوکی آرش.
ماجرا از اونجا شروع شد که خانومم بهم زنگ زد که جال خواهر زنم خرابه. ادامه خواندن “داستان آمپول زدن خواهر زنم”