رفتن به محتوا

داستان

داستان های جدید ایرانی کوتاه ترسناک

  • خانه

برچسب: گی گروهی

نوشته‌شده در جولای 13, 2020جولای 4, 2020

داستان گروهی ناصر شایان مهدی حمود عابد

ناصرم هستم ۱۸ سال سن دارم قدم ۱۸۰ هستش من تازه عضو یه اکیپ باحال با فانتزی های جالب و خفن شدم اکیپ ما بامن ۵ نفر میشیم .

اسامی اکیپمون : ادامه خواندن “داستان گروهی ناصر شایان مهدی حمود عابد”

داستان های جدید ↓↓↓

  • داستان رفتن من و مامانم میترا به خونه مادر بزرگ
  • عشق من به مهدیه خواهر دوستم
  • داستان سفر من و زنم به خونه خواهرم
  • من و خواهرم سمیرا به بهونه فیلم دیدن
  • داستان سفر به خونه عمه فریده
  • داستان سفر کوتاه من و زنم به خونه داداشم متین
  • داستان عشق من به لیلا خدمتکار خونه
  • داستان سوپرایز کردن پدرم ساسان
  • داستان عشق من به خرم بامداد
  • داستان من و دوستم
  • داستان دوستی من و پسر افغانی
  • خاله سارا
  • خواهرم مهتاب
  • داستان سوپرایز کردن زنم در روز تولد
  • داستان عشق ترلان و رضا دختر و پسر همسایه
  • داستان عاشقانه پسر افغان و دختر ایرانی
  • داستان گاد آف وار 5 – به صورت دقیق و کامل
  • داستان کوتاه دختر توت فرنگی بدون سانسور
  • داستان عشق شریف و میترا
  • داستان عشق سیندرلا و علی بابا بدون سانسور
  • داستان سیگار صورتی از زد بازی چه بود؟
  • داستان میترا و بهاره
  • داستان عسل و پسرخاله رضا
  • داستان کرم شب تاب در جنگلی دور
  • داستان شازده کوچولو و روباه در سیاره دور دست
  • داستان سفر شنگول و منگول به دنیای رنگ‌ها
  • داستان کوتاه انگلیسی با ترجمه فارسی
  • خلاصه داستان سریال قهوه ترک
  • داستان عاشقانه و فوق غمگین عشق بهاره و علی
  • داستان فوق ترسناک کلبه ی وحشت
  • خواهر زنم
  • همکار مرد
  • داستان شوهر خواهرم
  • شوهر دوستم
  • شوهر خاله
  • زن همکارم
  • زن عموام مارال
  • زن دوستم الناز
  • داستان زن خیلی چاق
  • داستان زن بیوه همسایه
  • دوست زنم
  • دوست خواهرم ترلان
  • دختر عمه سارا
  • زن افغانی
  • مامان
  • زن بهترین دوستم
  • دایی رضا
  • سه نفره
  • من و خواهرم
  • داستان

جستجو

دسته‌ها

با افتخار، نیرو گرفته از WordPress