سعیده هستم ۲۰ سالمه ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم در مورد من و داداش هستش
داستان یواشکی با خانوم پرستار تو رختکن زنانه بیمارستان
سلام به همه شما عزیزان همیشه در صحنه یادمه تابستون پارسال بود که بیمارستان خیلی خیلی خلوت شده بود
ادامه خواندن “داستان یواشکی با خانوم پرستار تو رختکن زنانه بیمارستان”
داستان خواهرم و دوستم امیر
سلام به شما همراهان همیشگی و عزیزان همیشه در صحنه و دوستداران فانتزی های ناب و خاص.
خوب بزارین اول از خودم بگم من کورش هستم و 24 سالمه ماجرایی که میخاوم تعریف کنم در مورد خواهرم و بهترین دوستم هستش که منو شوکه کرد. ادامه خواندن “داستان خواهرم و دوستم امیر”
داستان من و خاله مینا
پدرام هستم و 21 سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به هفته قبل هستش.
اون موقع تازه رفته بودم خونه ی خاله ام مینا.
رابطه منو خاله مینا مدتی بود که خراب شده بود.
منم دنبال این بودم برم خونه اش و یه جورایی باهاش آشتی کنم.
خلاصه بارو بندیل سفرو بستم و شب قبل آماده شدم. ادامه خواندن “داستان من و خاله مینا”
داستان من و دکتر زیبایی
پارمیدا هستم و 27 سالمه قدم هم 175 میشه رنگ پوستمم سفیده رنگ چشم هام هم عسلی روشن هستش.
ماجرا از اونجا شروع شده بود که تصمیم گرفتم برم مطب دکتر کریمی. ادامه خواندن “داستان من و دکتر زیبایی”