-
داستان مامان و دوست بابام
داستان خون دادن مامانم به دوست بابام. درود به شما همه ی عزیزان من پدرام هستم و 19 سالمه توی تهران زندگی میکنم خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم عین واقعیت هستش. اسم دوست بابام هم عباس هستش که ما بهش میگیم عمو عباس با بابام رابطه خیلی نزدیکی داره. بابام هم شغلش طوریه…
-
داستان من و پیرزن همسایه
سلام و درود دوستان عزیزم پدرام هستم 38 سالمه داستانی که میخوام تعریف کنم در مورد پیرزن همسایمون هستش که تازه نقله مکان کردن به محله ی ما و تو آپارتمانی که زندگی میکنیم با ما همسایه هستن و دقیقا طبقه ی بالای ما هستن. اول از خودم بگم پدرام هستم ساکن کرج 38 سالم…