-
داستان میترا و بهاره
در یک شهر کوچک و زیبا، دو دختر جوان به نامهای میترا و بهاره زندگی میکردند. میترا و بهاره دوستان صمیمی بودند و همیشه با هم وقت میگذراندند. آنها در کنار هم، رویاهای بزرگی برای آینده خود داشتند و به دنبال موفقیت و خوشبختی در زندگی بودند. میترا دختری با هوش و استعداد بود. او…
-
داستان من با دختر همسایه به بهانه درس خوندن
ملیکا هستم و 19 سالمه قدم هم 165 میشه حدودا و امسال اولین سالی هستش که میرم دانشگاه. ماجرا از اونجایی شروع شد که یکی از هم رشته ای هام که تازه امسال قبول شده دانشگاه مثه خودم اونم هم ترمولک هستش.