من و زن عموم مهتاب وقتی عمو خونه نبود

من ۲۳ ساله هستم و قدی حدود ۱۷۸ سانتی‌متر دارم. زن عموم، مهتاب، ۲۵ ساله است و قدش تقریباً ۱۷۰ سانتی‌متر است.

یه روز گرم تابستان، عمو به خاطر کارش از خانه بیرون رفته بود و من به خانه آن‌ها رفته بودم. وقتی وارد شدم، مهتاب در حال آماده کردن ناهار بود. او همیشه با لبخند و انرژی مثبتش به من خوشامد می‌گفت. وقتی او را دیدم، احساس کردم که امروز روز خاصی خواهد بود.

ادامه خواندن “من و زن عموم مهتاب وقتی عمو خونه نبود”

من و پسر عموم مهیار به بهونه خونه تکونی

یک روز بهاری، وقتی که هوا تازه و دلپذیر بود، مادرم تصمیم گرفت که خانه را تمیز کند و به اصطلاح خانه‌تکانی کند. او به من گفت: “عزیزم، امروز می‌خواهیم خانه را مرتب کنیم. می‌خواهی به من کمک کنی؟” من هم با کمال میل قبول کردم، اما در ذهنم فکر دیگری داشتم.