میلاد هستم و ۱۹ سالمه من و مامانم با هم زندگی می کنیم
داستان زنم با خواهرم جلوی چشمام
سلام خدمت همراهان عزیز سایت داستان من امیر هستم و ۳۱ سالمه دو سالی میشه با ستاره همسرم ازدواج کردم زندگی خوبی داریم
داستان خواهر زادم ترلان وقتی خونشون کسی نبود
السلام و علیکم خدمت همه شما دوستان عزیز بازم اومدم با یه داستان دیگه باور کردن یا نکردن داستان با خودتون از اونجایی که من میدونم این داستان تک به تک کلماتش واقعی هستش
داستان من و خواهرم
محسن هستم و 24 سالمه خوببزارین اول از خودمون بگم مایک خانواده 5 نفر هستم من مادرم پدرم و دوتا از خواهرام یکی سپیده که 20 سالشه آبجی کوچیکم هم 12 سالشه.
رابطه من و خواهرم از اونجایی که تقریبا هم سنیم خیلی نزدیکه همیشه تا مشکلی و چالشی تو زندکیامون داشته باشیم به هم میگیم حداقل اگه نتونیم به هم کمک کنیم لاقل شنودنده ی خوبی برای هم هستیم. ادامه خواندن “داستان من و خواهرم”
داستان من و آبجی سمیرا
سلامی دوباره خدمت همه ی شما عزیزان مرسی از اینکه مارو انتخاب کردین
ماجرا از اونجا شروع شد که مامان و بابام با هم تصمیم گرفتم چند روز برن شمال واس سفر که هوای عوض کنند.
از اونجایی که خواهرم سمیرا کلاسای دانشگاهش مونده بود منم نمیتونستم بیام چون خواهرم تنها بود تو خونه اگه من میرفتم. ادامه خواندن “داستان من و آبجی سمیرا”
داستان دختر و پدری / خانوادگی محارم جدید ایرانی
سلام درود مهرداد هستم 40 سالمه با دخترم سارا توی یه خونه درن دشت تنها زندگی میکیم اخه سالها پیش از مادرش از دنیا رفته بود.
به خاطر همین دخترم همیشه احساس تنهای میکنه این موضوع خیلی منو ازار میده چند بار میخواستم مسعله ازدواج خودمو مطرح کنم. ادامه خواندن “داستان دختر و پدری / خانوادگی محارم جدید ایرانی”
داستان من و خواهرم نیلوفر
متین هستم و 20 سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم عین واقعیته.
اول از خودم بگم قدم 179 هستش و دانشجو هستم زنگ پوستمم سفیده.
ما یک خانواده چهار نفری هستیم من پدرو و مادرم و همچنین خواهر گلم نیلوفر که اون دو سال از من کوچیکتره و 18 سالشه.
ماجرا از اونجا شروع شد یه روز که مشغول دس خوندن بودم خواهر که البته پشت کنکوری هستش واس دروس زبان انگلیسی ازم کمک خواست. ادامه خواندن “داستان من و خواهرم نیلوفر”