سلام عزیزم من محمدرضا حسن قدم ۱۸۱ سانتی متر هستش و ۷۳ کیلو گرم
داستان گروهی دخترای فامیل با من
دوستان عزیز من به نام هستم و ۱۹ سالمه ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم در مورد دخترهای فامیل هستش
داستان دختر خاله نازنین تو ماشین
به نام خدا علی هستم و ۲۸ سالمه این داستانی که می خوام براتون تعریف کنم واسه 1 ماه قبل هستش
داستان دختر دایی توی زیر زمین
باز هم سلام سلام و صد سلام به همه شما عزیزان من عباس هستم و ۱۹ سالمه قدم هم ۱۸۵ هستم و ۹۰ کیلو وزنمه
داستان گروهی با دخترای فامیل
سلام به شما دوستان عزیز زهره هستم و ۲۰ سالمه
داستانی که می خوام براتون تعریف کنم تک به تک کلمات و حرف هایی که میزنم سر حقیقت هستش
داستان اولین خاطره خاله بازی با دخترای فامیل
سلام به همه ی شما عزیزان و غریبان میلاد هستم و 18 ساله خاطره ای که میخوام براتون بگم مربوط به همین جند سال قبله اون موقع تقریبا پونزده سالی ام میبود.
عروسی یکی از دایی هام بود بله همه دخترای فامیل هم اونجا بود اوضاع خیلی عجیبی بود از طرفی من هم تو کف یه سریاشون بودم یه سری ها هم باز تو کف من بودم. ادامه خواندن “داستان اولین خاطره خاله بازی با دخترای فامیل”