دسته: داستان سکس زن و شوهر
-
داستان ازدواج دختر دایی میترا
در یک روز آفتابی، دختری جوان به نام میترا در حال پیمودن خیابان ها بود. او از باغ های شاد و گلستان های زیبا عبور میکرد و در دلش آرزوی داشتن یک خانواده معطر و پر از عشق را حمل میکرد. روزها میترا به دنبال عشق و احساسات خالص بود. او زمان زیادی را صرف…
-
داستان عشق شریف و میترا
شریف یک جوان مهربان و خوش قلب بود که در یک محلهی کوچک زندگی میکرد. او همیشه به همسایگانش کمک میکرد و در زمانهای سخت همواره حاضر بود تا به آنها اعتماد و امید بدهد. یکی از همسایگان شریف، دختری جوان به نام میترا بود. میترا، دختری زیبا و با اخلاق بود که از طریق…
-
گروهی
سلام به شما دوستان عزیز من رضا هستم و ۲۷ سالمه قدم ۱۷۹ سانتی متر و ۸۰ کیلوگرم هست