داستان من و برادر دوستم

بیتا هستم و 21 سالمه قدم هم 168 هستش من و دوستم سارا تو یه کلاس و یه دانشگاه درس می خونیم.

ماجرا از اونجا شروع شد که برای اولین بار داداش دوستم رو دیدم اون موقع برای اولین بار اومده بود دنبالش و از اونجایی که خونه ی بین مسیر رفتن به خونش بود منم با خودشون بردم. ادامه خواندن “داستان من و برادر دوستم”

داستان من با داداش دوستم مهسا

سلامی دوباره به شما عزیزان زیبا هستم و 24 سالمه داستانی که میخوام براتون بگم در مورد داداش یا همون برادر دوستم مهسا هستش.

ماجرا از اونجا شروع شد که تصمیم گرفتیم برای درس خوندن امتحانات دانشگاهی برم خونه ی دوستم مهسا. ادامه خواندن “داستان من با داداش دوستم مهسا”

داستان زوری و خشن با برادر دوستم افشین

به نام حق مهتاب هستم امسال میرم توی 29 سالگی داستان من از زمانی شروع شد که دوم راهنمای درس میخوندم کلی دوست داشتم همیشه تقریبا همیشه توی کلاس حرف از منو شاگرد اولیم بود


بعضی از همکلاسی هام بهم حسودی میکردن منم بیشتر وقتا محلشون نمیزاشتم ادامه خواندن “داستان زوری و خشن با برادر دوستم افشین”