-
داستان عشق شریف و میترا
شریف یک جوان مهربان و خوش قلب بود که در یک محلهی کوچک زندگی میکرد. او همیشه به همسایگانش کمک میکرد و در زمانهای سخت همواره حاضر بود تا به آنها اعتماد و امید بدهد. یکی از همسایگان شریف، دختری جوان به نام میترا بود. میترا، دختری زیبا و با اخلاق بود که از طریق…
-
داستان میترا و بهاره
در یک شهر کوچک و زیبا، دو دختر جوان به نامهای میترا و بهاره زندگی میکردند. میترا و بهاره دوستان صمیمی بودند و همیشه با هم وقت میگذراندند. آنها در کنار هم، رویاهای بزرگی برای آینده خود داشتند و به دنبال موفقیت و خوشبختی در زندگی بودند. میترا دختری با هوش و استعداد بود. او…
-
خواهر زنم
درود به همگی میلاد هستم و 31 سالمه ماجرایی که میخوام براتون بگم در مورد دو ماه قبل هستش که خواهر زنم به خونه ام اومده بود.