علی و بهاره دو جوان هستند که در یک شهر کوچک با هم آشنا میشوند. آنها از ابتدا به یکدیگر علاقهمند میشوند و رابطهی عاشقانهی قوی و پرشوری را تجربه میکنند.
اما متأسفانه، در مسیر رابطهشان مشکلات و موانعی پیش میآید. خانوادههای آنها با این رابطه مخالف هستند و سعی میکنند آنها را از هم جدا کنند. همچنین، عوامل دیگری مانند فاصله جغرافیایی و تنشهای اجتماعی نیز بر رابطه آنها تأثیر میگذارند.
علی و بهاره تا حدی به این موانع مقاومت میکنند و تلاش میکنند رابطهشان را حفظ کنند. اما در نهایت، تنها پیشروی و تلاش آنها برای رسیدن به عشق خود کافی نیست و در پایان، به دلیل شرایط و موانع بیشتر، آنها مجبور به جدایی میشوند.
این پایان غمگین، عشق علی و بهاره را به یک پایان ناخوشایند تبدیل میکند و هر دوی آنها با غم و افسردگی مواجه میشوند. این داستان میتواند درک و همدردی برای خوانندهها به ارمغان بیاورد و دربارهی قوت عشق و ناتوانی در مقابل موانع روایت کند.
پس از جدایی، علی و بهاره هر یک به سمت زندگی جدیدی میروند، اما همچنان دلشان به یکدیگر متصل است. آنها در طول سالها تلاش میکنند تا از رویاهای خود دست نیابند و حتی در برخی مواقع با هم تماس میگیرند و از وضعیت و احوال یکدیگر باخبر میشوند.
اما زمان به سوی پایان داستان پیش میرود. بهاره در یک تصادف بزرگ جان باخته و جهان علی به تکههایی از خاطرات عاشقانهشان تبدیل میشود. او در غم و اندوه فراوانی فرو میرود و سعی میکند با خاطراتی از بهاره زندگی کند.
علی تصمیم میگیرد تا بهاره را در خاطره و عشق خود زنده نگه دارد. او شروع به نوشتن نامهها و دفترچههایی میکند که در آنها عشق خود را به بهاره بیان میکند. این نوشتهها را در جایی امن نگهداری میکند و هر بار که احساس تنهایی میکند، آنها را مطالعه میکند تا بهاره را در کنار خود حس کند.
پایان داستان باقی میماند با علی که ادامه میدهد تا بهاره را در خاطره خود زنده نگه دارد و در دنیایی که بدون او ادامه مییابد، خاطرات و عشقش را همیشه در قلب خود حفظ میکند.
10:02