خواهر زنم

درود به همگی میلاد هستم و 31 سالمه ماجرایی که میخوام براتون بگم

در مورد دو ماه قبل هستش که خواهر زنم به خونه ام اومده بود.

خوب بزارین اول از خودم بگم میلادم و سی و یک سامله قدم 186 سانتی متر هستش و 79 کیلوگرم هستش.

رنگ پوستم هم گندمی روشن هستش و موهام هم مشکی هستش و تناسب اندام خوبی دارم و همیشه میرم باشگاه و همیشه حتی توی دوران دانشجویی هم که بودم اکثر دخترای دانشگاه روم کراش داشتن.

و بلاخره بین این همه گزینه ای که داشتم برای ازدواج تصمیم گرفتم با یکی از دخترای توی دانشگاه ازدواج کردم.

ازدواج خوبی بود و تا الان هم یک بار هم پشیمان نشدم از این ازدواج

خوب دوستان عزیز ممنون از اینکه داستانمو تا اخر خوندین ولی این اخر داستان نیست ماجرا از اونجا شروع شد که بعد از ازدواجم رفتار های عجیب خواهر زنم منو ازار میداد منم هر چی بهش میگفتم چه کار اشتباهی کردم اون چیزی نمیگفت و میگفت باید خودت میدونستی.

بلاخره یه روز که صبرم لبریز شده بود و زنم هم خونه نبود رفتم پیشش و بهش گفتم خواهر زن بگو چه خطایی از من سر زده که بهم چیزی نمیگی پوز خندی زد و گفت سرتو بنداز پایین که با تعجب نگاه کردم وای بچها باورتون نمیشد جوراباب لنگه به لنگه بود خودمم از خجالت حسابی خندیدم.

مرسی ازتون امیدوارم از این ماجرام خوشتون اومده باشه.

 

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *