شوهر خاله

درود دوستان عزیز من ریحانه هستم

ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم در مورد شوهر خانم هستش رضا خودتون بذارین و از خودم بگم من توی خانواده نسبتاً مناسبی به دنیا آمد سه سالی هستش که دانشگاه قبول شدم و ۲۰ سالمه قدم هم ۱۷۸ سانتی متر هستش هم ۶۰ کیلوگرم هستش نسبت به قدم یه مقدار لاغر هستم طوری که همیشه ورزش کنم به تناسب اندام اهمیت البته تنها زاهد بلک واتر خودم هم میرسم همیشه سعی می کنم به موقع نمازمو بخونم همیشه سعی می کنم بین بد و خوب کار خوب را انتخاب می کنم همیشه سر می کنم دسته قرار بگیرم تو رفاقت ها سر می کنم کم نزارم هرجا که میرم دوستای خیلی زیادی بدست بیارم تعطیلات میخواستم هوایی عوض کنم تصمیم گرفتم برم خونه خواهرم خالم ببخشید خونی خانم خونه خاله ام بله متاسفانه یه بدی که داشت وقتی که رفتم اونجا دیدم خانم اینجا کجاست نمیدونم رفته بیرون � خرید کنه رفته پیشت دوست داشت گفتم دوست داشت و گفت دوست داشتم اینجا همسایه‌امون هستم همسرم همیشه خلاصه نشستمو روی مبل بعد از سرفه وقتی که زنگ زدم به خانم دقیقه دیگه اینجا رسید خیلی خوشحال شده بود متاسفانه یکی از سختی هایی که داشت وقتی که سن شما بودم این مهم باعث شده بود که دکتر بهشتیان شما بچه دار نمیشه ۲۳ داستان من یاری کردی بدرود

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *