زن همکارم

درود به شما دوستان عزیز من پدرام هستم و ۲۰ ساله

ماجرایی که میخوام براتون بگم مال یه مدت قبل هستش که من عاشق شدم بله با دوستم و زن همکاری که تو یه شرکت با هم کار می کردیم.

به مادرم بگین که براتون تعریف کنم در مورد یکی از �رکنان خانمی که توی رستورانی که کار می‌کردیم هستش من عاشقت شده بودم بله این زن هم کار من بودی ولی متاسفانه یه بدی که داشت این بود که خیلی زود عصبی میشه همین هم باعث شده بود رئیس رستوران هم ازش حساب هیچکس ازش حساب می برد �اصه من نمیدونم چیکار کنم از این و عاشقش شده بودم و از این لحاظ اخلاق زیاد به هم نمی‌خورد و زیاد به هم مجبور بودیم تصمیم گرفتم خودمو بهش نزدیک خلاصه با یکی از این کار می کرد ثابت کردم اونم چون ازدواج کرده بود با یکی از بچه های اینجا تجربه خیلی خوبی داری اگه میشه اونو کمک می کرد خلاصه نقشه خون فراموش کردی که خیلی نسبت به من مهربان تر بشه دیدم مثل قبل نیست تغییر کرده سود اصلی نمیشه با مشکلات با لبخند همیشه با دوستان عزیز با آن داستان جالبی بود از این که تا آخر داستان آن همراهی کردین خیلی دوستتون دارم خود دوستان یه داستان دیگه شما رو به خدا میسپارم به تو

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *