داستان مرد طلبکارم به خاطر کرایه خونه

سلام بچه ها حالتون چطوره پیمان هستم و ۳۸ سالمه قدم ۱۷۹ سانتی متره

دسته ۸۵ کیلوگرم یکم شکم دارم ولی خواب دیدم تصمیم گرفتم برم باشگاه وصل کردم شش سال یک با همسرم ازدواج کردم و پنج سال از من کوچیکتره ۳۳ سالشه شغل من تاجر هستش و تقریباً پنج سال میشه که شروع کردم راننده شرکت کرد و یک سال بعد از ازدواج تصمیم گرفتم برم بیرون و کار تجارت کوچک شروع کردم � کم رونق که خدا را شکر وضعیتم بهتر و بهتر می‌شد تا اینکه توبه کردم جنس خریدم گفتم اینا رو با قیمت خیلی خوبی و بالا میشم ولی نمیدونم قضا و قدر الهی خواست که تقلبی بودن از برند معروف همین عامل باعث شد کلی قرض و وام داشته باشم بقیه رو دادم فقط یکی مونده بود که از همه بیشتر بوده رفتم پیش طلبکارم یه آدم بد دهن منظور از هر لحاظ هستش حساب کتاب های کاری یک ریال هم نمی بخشه اگه بهش بگم زنت قرار بگیره یک تومان از اموال تمام بشه زنده میشه عمرا اگه بود کنه یعنی تا این حد تا این حد بفهمیم که خیلی حساسه نقطه ضعف داشت بله همون نقطه ضعفی که هر مرد میتونه داشته باشه در مقابل زن ها تهدید کرده بود گفتم رابطه داری فکر نکن چون پول داری میتونی هر کاری کنی و به صورت بگیرد اگه بری یه وکیل میگیرم توی چند روز بهم ندادن تو که رفتی و حسابی توی زندان آب خنک بخوره گفتم ببخشید منظورم این نبود منظورم یه چیز دیگه بود که بشی میشه براش توضیح دادم گفتم من میتونم تو به خواسته هات برسونم گفت باشه گفتم یه دختری رو نمیشناسم خیلی دختری که خیلی خوشگله اگه میخوای واست جور کنم گفت عکسشو بده نمیدونستم اون لحظه یک محول شده بود تو گوگل سرچ کردم اسم این بازیگر هالیوودی عکس از نشونش دادم گفت وای عجب جیگریه گفت اگه یه سوال مهم باشه کلیدی به تو میدم خودت میدونی که به تو دارم شاد داره زیاد میشه ولی این دو سه روزه من باشه از شرکتهایی که دارم تا اینو گفتم کردم تا این حد مرتیکه پولدار خر پوله منم مونده بودم چی کار کنم با خودم گفتم خدایا چه غلطی کردم عکس بازیگر هالیوودی دادند ایشان نتیجه خلاصه چند روز گفتم صبر کن ببینم چی میشه با خودم مونده بودم چی کار کنم با خانم صحبت کردم کل ماجرا رو براش توضیح دادم خانمم گفتم نمیتونم یه کاری کنم اینجا بود که نکردی باورم نمیشه از خانم انتظار نداشتم بیاد کمکم کنه که گاه عزیزم ناراحت نباش من میتونم یه کاری کنم همه چیز درست گفتی چجوری کاری نداره باید بهش بگی دختر واسه ادامه تحصیلات به خارج از کشور ولی چند سال دیگه میاد از آن طرف هم تا چند ساعت دیگه کلا فراموش کرده تا اون موقع مطمئن باش خداوند راهی واسه من پیدا می‌کند و همین طور هم شد یه بهونه آوردم و بعد از چند سال دوباره تونستم خودمو سرپا کنم مطلبی که برای او نداشتم و بدنم دیگه تصمیم گرفتم دیگه به خاطر یه مقدار سود بیشتر به من حمله کرد این واقعا داستان جالب بود در مورد طلبکار امیدوارم هیچ آدمی طلب نداشته باشه و بدهکاری کسی نباشه ولی داستان دیگه شما هم بدهید

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *