معلم به خاطر نمره بیشتر

سلام به تک تک شما دوستان عزیز من فریبا هستم

سال ۹۵ دانشگاه ترم چهارم یکی از درسها خیلی منو اذیت کرد به خاطر اینکه خیلی سخت و مباحث مربوط به ریاضی توش به کار رفته ریاضی از ریشه ضعیف بود در حدی است که شاید یکی که توی دوره راهنمایی درس بخوره ریاضی است و بهتر باشه واقعا انگار مباحث ریاضی مخفف ولی و در سال ماشالا که بالاترین نمرات کلاس را ندارند خلاصه به معلم ریاضی به استادی که درس داشتی تماس گرفتم و ماجرا رو براش توضیح دادم که کلی تلاش می کنم و این چیزا آخر گفت من نمیتونم به تلاش واسه اینه راهی نداره � دید خیلی اصرار می کنم همیشه سر ۲۳ ساعت پیش زنگ میزنم دیدم بلاکم‌کرده من رفتم شماره جدید بهش زنگ زدم فعال کردن دوباره قطع کرد آدرس خونه پیدا کردم خودم رفتم نزدیکی ۱۰ دقیقه دم در خونه ثابت کردم �ر می‌کنم اینجا صحبت کردیم نیم ساعت گرم صحبت بودیم و بعد گفت بیا تو خونه ای نقدی چی میشه کرد تا آخر صحبت کنی تو که هیچ وقت خودم خیلی خسته شدم خلاصه رفتیم یه راه داره و من میتونم چند تا از سوالا رو بهت بدم بستگی به خودت داره از یکسال می تونم بهت بگم تا ۱۰ تا سال ۲۰۱۰ تا میتونی جواب بدی این قبولی صددرصد این حتی اگه بقیه سوالات را جواب ندی و کلا برگر سفیدی گفتم چه کاری گفتم نمیدونم بهت بگم یا نه ولی اگه بهت بگم تو کلا دیدگاهی نسبت به عوض میشه شاید ناراحت بشید شاید آنقدر عصبانی بشی همین الان بیاید خفه کنی برام منو بکشی گفتم خوب مگه من وحشیم قبول نمی کنم انگار تو چیزی گفتی با من وقتی گفت از من چی میخواد کرده بودم چیکار کنم قدم بزنم تو سر خودم دوست داره استادم با خودم گفتم خدایا به خاطر نمره مجبور به چه چیزهایی هستند من مجبورم منت این مرتیکه مزخرف خیلی ناراحت بودم چطور میتونم قبول بشم وقتی که تنها راهی که بود را بهم گفت کرده بود باورم نمیشه وقتی که به من نگاه تنها راه اینه که باید بیشتر درست کنیم اگه امکانش داری که معلم خصوصی بگیرد وسط زدن همین حرفها بود که گفتم خوب بینم خود تازه به این نتیجه رسیدیم که از یکی دیگه گرفتی آقا متاسفم به خاطر نمره به خاطر دست خودم نبود خودم می خوندم نیازی نبود این همه من از شما رو بکشم ولی شما هم که داری تو از سنگه خلاصه وقتی که این حرفا رو زدم خیلی ناراحت شد و کلی از خلاصه وقتی که این را به من گفت کرده بود نمیدونم چی کار کنم فکر کنید بچه ها از استادم انتظار نداشتم همچین چیزی که اون بهم گفت باید بیشتر دست خود را بیشتر تلاش کنید اگه تونستین معلم خصوصی هم بگیریم صحبت همین حرفا شود که از چقد کردم و گفتم ببخشید تنهایی به این نتیجه رسیدی از یه الاغ دیگر کمک کردی گرفتی دوباره از ییلاق دیگه مثل تو کمک گرفتم گفتم استاد بهتر صحبت کردن �ه به دست آوردن نمی‌آمدم منت تو یه شغال رو بکشم تا الان اینجوری صحبت کنم خلاصه داستان خیلی ناراحت شد وقتی که من در دقایق ماهی زندگیم گفت آخر گفت حالا که تو باشی همین کار را می‌کرد مثل تو ندیدم که تا آخر داستان رویکردی خدانگهدار عزیزم

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *