داستان دو دختر دوقلو قد بلند

سلام به شما دوستان عزیز من علی هستم و ۲۳ سالمه

قدم ۱۸۸ سانتی متر هستش و ۸۰ کیلوگرم بعد هستش ما یک خانواده ۴ نفره سنتی هستی من بابا باید داداش کوچکترم که چهار سال از من کوچیکتره می خوام براتون بگم در مورد دو تا از دخترای هم محل هم هستش که اتفاقاً و جالبی هستش که اون دو تا دختر باید دو تا خواهر دوقلو هستم اولین بار تیکه از سعودیها یکیشون دیدم وقتی که �ده می‌شوند کلی خرید کرده بودند مونده بودند چجوری اینا رو ببرم خونه اول یکی از این دوتا دختر و من که مد نظرم بود نمیدونستم اسمش کیه عاشق اون شده بود دختر هم قبول کرده بود که وسایل را تا خونه شون قوی کنم با این حرکت نفهمیدم کجا هستم یه کار خیلی انجام داده بودم از طرفی خدا منو ببین دختره نزدیک کرده بود اولین دیدار ما همیشه دوست دختر من بودم من بودم کدوم یکی بود که من عاشق شدم حالا بدیه ماجرا اینه که اگه میرفتم از یکی از این دو تا دختر های دوقلو بپرسید شما کدوم بودیم که من امروز بهتون کمک کرد بعد از کی بگم فلانی بوده و همین امر هم باعث میشه کلا عاشق یه فرد اشتباهی بشم و خدا نکرده اگه هرچی دروغ میگن ازدواج با یه دختره اشتباهی میشه شاید از لحاظ اخلاق ظاهری مثل هم باشند ولی از لحاظ اخلاقی و خصوصیات دیگر تا اون حدی که ظاهری شبیه باطنشون شبیه نیست البته من در آینده فهمیدم وقتی که با اون دختری که عاشقش بودم ازدواج کردم و اتفاقا وقتی کنارت بودم خودشون اومدن جلو و گفت حتماً و سوالی که ما کدوم یکی هست یعنی منظورم اینه که اونروز که کمکم کردی البته میدونستی ما دوتاییم ولی میتونم قبل از اینکه ما خودمون رو معرفی کنیم از خودت کن حرف بزن ببین می تونی درست است بزنی خلاصه بعد از کلی بررسی و آنالیز فهمیدم کدوم دختره حال حاضر این که از ظاهر شده فهمید این بود که از باطل شد نکته ظریفی بود به این فکر کردم و فهمیدم که اون دختر است یکی از دخترا واچ شیائومی دستش بود از طریق همون ساعت فهمیدن این کدام دختر است و اونی که عاشقم کرده من خستم و گفتم این هم در کمال ناباوری گفتن عجب سر خرچنگ چیست گفتم عزیزم این هفته شانس نداره و این از روش ذکاوت منه همین جور کردن و حرف زدن شروع شد تا آخر اعتراف کرده و گفتند عرق بود داریم درست هست ولی از کجا فهمیدی که گفتم از همون ساعت که دست تو ک** وقتی که این روزا دخترا در ماجرا از چه قراره و چرا من من تونستم درست است مرسی دوستان عزیز بعداً هم همین رابطه باعث شد با هم ازدواج کنیم الان هم خداراشکر یک سالی هستش با همسرم نیوشا ازدواج کردم مثل دوستان عزیزی که تا آخر آزمون عملکردی داستان به خدا میسپارمت به خدا نگهدار

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *