داستان زن عمو

سلام دوستان عزیز من میرزا هستم و ۳۷ سالمه قدم ۱۷۵ سانتی متر ۸۰ کیلو گرم هستم

البته تا سال قبل که هنوز طرفداران باشگاه وقت گرفتم و تقریباً یکسال تونستم ۱۰ کیلوگرم وزن ندارم ولی نسبت به قبل بهتر شده از شکمم آب شده بود رفته بود که شده بود یه بازی خیلی خوب دوستان همیشه سعی کنید ورزش کنید تناسب اندام خوبی داشته باشید حداقل از بقیه رسیدگی خواهد شد و کمتر نباشی میتونه باشه جایی بر این با دوستانتون همه سیکس پک دار و شما فقط شکم گنده که افسایده اینجا باشی فقط باعث بشه چشماتو دیده باشین و خیلی به چشم تحقیق مرا نگاه کن نه اینکه شما همچین کاری کنه صرفاً به خاطر اینکه دید بقیه نسبت به شما چطور باشه اینم در نظر بگیرید که از چیزهایی هستش که خیلی مهمه همراه از لحاظ برخی هم از لحاظ دینی و از هر لحاظ که فکر می کنم در هیچ جا کتاب از این گفته که ورزش بده البته هر ورزش هم مکان و شخص خودش را هم در نظر بگیریم دو سال جدید وقتی که شما ورزش می کنید مطابق با وسایل بدن و میزان کشش خودتون باید ورزش کنید به خاطر همین باید یه مربی خوب داشته باشیم ویژه گی هایی که داریم به شما کمک کنه و بهتون برنامه بده اینکه خودتون بدون هیچگونه اطلاعات خاصی خودسر تحویل کنی حتی دمبوره زدن هم اگه اشتباه باشه همون دمبل �عث میشه ذره جبران‌ناپذیری به تو وارد بشه خب دوستان عزیز این داستان گفتم حتماً حتماً قبل از اینکه داستان اصلی تعریف کنم به یاد داشته باشید ورزش خیلی خوبه می خوام براتون تعریف کنم درباره یه ماه قبل زمانی که رفته بودم خونه زن عمو و زن عموی من تهران زندگی میکنه هم سن خودم هستش یادمه بچه گی ها تصمیم داشتم باهاش ازدواج کنم ولی دست فلک طوری شد که عمو با هم ازدواج کرد کوچکتری عمو که یک سال فقط از من بزرگتره چرا سنّ عمو دارم عشق قدیمی یا زن عمو دوستان عزیز از اینکه تا آخر داستان ما همراهی کرد این داستان به خدا میسپارم به دیدار خدا نگهدار شما عزیزان

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *