داستان زن صیغه ای تو مشهد

دوستان عزیز من پرویز هستم و ۲۵ سالمه قدم ۱۷۸ سانتی متر هستش و ۷۱ کیلوگرم هستش

ماجرایی که می خوام براتون بگم واقعی بودن یا نبودنش با خودتون

من فقط چیزی که از دوستم شنیدن و برام نقل قول کرده بود رو براتون میگم دوست دارم آرش تعریف میکرد که سال ۹۸ رفته بود مشهد برای زیارت فقط برای اینکه بتونه یک نیاز طبیعی و برطرف کنم که هر انسانی اونو داره ولی اینکه چطور نیاز به برطرف میکند روشهای مختلفی داره و این هم مهم هستش که چطور از راه درست یا غلط وجود دارد وی ادامه داد تعریف کرد به خاطر زیارت نرفته بود به خاطر فدا کردن یه زن صیغه ای تا فقط به تو نیاز جنسی خودش را برطرف کند تعریف کرد و گفت جوون بودم و جالب وقتی که اینجا یه دختری رو پیدا میکنه باهاش رابطه برقرار کنم و یک هفته بعدش خبردار میشه خواهرش حامله شده بعد بررسی میکنه و گوشی خارش و به زور ازش بگیریم بررسی میبینه و به خواهرش چرا یه پسری که ادعای دوست داشتن میکنه خودشو میزنه و صیغه میکنه باحال نتیجه این صیغه میشه دختر باردار میشه با تو سر هم میشه تو زمین انگار نه انگار وجود خارجی نداره متاسفانه خواهرم هم خواهرش هم چه اموال قصد خودکشی داشته ولی خانواده سررسیدها نذاشتن کاری کنم الان هم خدارو شکارچی داره بهتر مارتر میره پیشه دکتر روانشناس ولی ماجرای دومی هم پیش من دوستم گفت من گرفتم فقط با همون یک رابطه که داشتم با اینکه اولین بار بود این شانس و اقبال بد بود که اومده بود به سراغش هم بهت میگم غذا و قدر الهی هیچ گرفته بودم از دنیا ناامید شده بودم خیلی از دوستان گفتن زیارت گفتم خداوند همه جا هستش ولی نمیکنه از کجا دعا کنم از خود خدا بدون واسطه دعا کردم بعد از دوماه دوباره تست دادم در کمال ناباوری خود به خود دکترها دوباره مدارک و بررسی کردم و باورشان شده بود چطور این داستان گفتم که بدونید هر کاری کنید به خودتان برمی گرده مستند گروه پسران و به آینده‌ای که پسرا بهشون وعده داده بودند که ناخوش می‌کنند فکر می‌کنند تا آخر باشه ولی وقتی که خیلی از پسرها به اهدافشان می‌رسند دختر می‌کنم دوستان عزیز دیگه داخل عربستان زندگی خدانگهدار شما دوستان عزیز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *