داستان عروس و پدر زن

سلام به شما عزیزان همیشه در صحنه

داستان عروس و پدر نشسته خلاصه داستان رو بگم براتون میگم شوخی کردم دوستان بی مزه میشه خطبه خوانی داستان که می خوام براتون تعریف کنم واقعی نیست و جنبه یه جوری فاز داره براتون تعریف کنم در مورد دختریه سطح عاشق پسر میشه پسر ازدواج میکنه ولی بعد از چند سال رابطه خیلی سرد میشه از پدر زنش هم عاشق اون دختری بوده و همین امر هم باعث میشه به هر بهونه خودشان نزدیک کنه به دختره و از طرفی پسرشم نمونه طلاق می داد که با اون درست محبت کرد دختره مونده بود چیکار کنم عروس و پدر زنش تصمیم می گیرن شوهر و پسرش رو بکشم ولی متاسفانه این کار عملی شد و موفق شدند بحث را بکشند وقتی می خواستم برم تو محضر پیش یه روحانی ازدواج کنم آخه احمق با قبل از اینکه بیان اینجا و داستان زندگی تون رو واسه من تعریف کنیم و از آن طرف تر به بخشش بین از خدا طلب بخشش کنیم ثانیا قبل از اینکه کار می کردیم باید به فکر بودیم باید فکر میکردی آیا عروس میتونه با پدر زنش ازدواج کنه این عروس و پدر زن خشکشون زده بود �ر می‌کردند این داستان واقعیت نداره و میشه باهم ازدواج کنند و این روحانی داره باهاشون شوخی میکنه ولی خداوند به صراحت فرموده که آنان نمی توانند ازدواج کنند و محرم حساب میشن مثل یه پدر و فرزندش آهنگ کرده بودند این بود چیکار کنم خلاصه اون عروس و که در زن بی شرف که پشیمون شده بودن از کشتن پسر و همسرش تصمیم گرفتند در کشور دیگه اون چشات بتونم ازدواج کنم واقعاً کار بیشعورا نبود اما متاسفانه موفق شدن هم ازدواج کنم ولی خوشبختانه یا متاسفانه دیگه اینکه وقتی که ازدواج کردند همون پدر زن یه دختر خیلی خوشگل تر میبینه توی خارج از کشور زن شو یه روز که تعطیل بودن تو خونه میکشه و جسد شو دیگه خونه چال میکنه پلیس بعد از بازجویی فهمیدن قاتل همین پدر سر هستش به شدت تنبیه کردن تعداد کل ماجرا را حتی ماجرایی که پسرشم کشتم پدر زن میره زندان هنوزم که پسره مرد فکر کنید دوستان به خانواده این وسط باشد فقط به خاطر یک عشق ممنوعه دنبال عشقای ممنون باشیم دونور عشقای حلال باشید که خودروسازان تعیین کرده که دوستان عزیز یه داستان دیگه شما را به خدا میسپارم به خدا نگهدار

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *