داستان انتقامی خواهرمو … منم خواهرشو ….

درود به همگی از خودم بگم من اکبر هستم و ۲۸ سالمه قدم هم ۱۷۷ سانتی متر هستش و ۹۰ کیلو هستم

البته چاق هستم ولی بدنی خیلی خوبی دارم و همیشه میرم باشگاه بدنسازی و تناسب اندام خودم خیلی حساسم همیشه رژیم دارم غذاهای پرچرب و فست فود و این چیزا نمی خورم و سعی می کنم میوه غذاهایی که دارای چربی نیستند را بخورم اوایلش حدوداً ۱۱۰ کیلوگرم بودم ولی دو ماه یکی میرم باشگاه و کم کرده و الان رسیدم به ۹۰ و تصمیم بگیرند تصمیم دارم تا دو ماه دیگه خودمو به حداقل به ۸۰ کولی دارم برسونم کیلوگرم برسونم خلاصه یه روز مثل همیشه که از باشگاه اومده بودم خونه آبجی نرو دیدم تو خونه که دیدم خیلی غمگین و ناراحت نمی دونستم علتش چیه اول زیاد توجه نکردم تا اینکه دیدم تو خودش ریخت و یک گوشه نشسته و داره به من هیچی نمیگه فقط ماهتو مفقود داره جلوش نگاه میکنه اول فکر کردم فروشی خبری نمیدونم جن دیده چه خبره و دیدم که اینجوری ازش پرسیدم چی شده چه مشکلی پیش اومده که خودشو زد به آن را هیچی نشده داداشی مشکلی پیش نمیاد تا این که دید خیلی خیلی من فیلم رو میدونه من میدونم که یه مشکلی پیش اومده که گفت یکی از پسرای دانشگاه خیلی من را اذیت کرد و منو داره تهدید میکنه که بهش گفتم غلط کرده چه تا حدی که بهم گفت اگه با من رابطه نداشته باشه عکسهای شخصی که گفتم مگه باش چرا هیچی بدتر هم بودیم عکس هایی داشتیم از هم که البته در حدی که هستش که که مثلاً من حجاب خوبی ندارم و این حرفا گفتم اشتباه خیلی بزرگی کردی حالا ببین من چیکارش می کنم دقیقا همین کار واردش کردم یه طرح دوستی ریخته و از طریق یکی از دوستاش که باهاش خیلی نزدیک بود منو بهش معرفی کردم الان باعث شده بود منم یه جوری رفتار کردن انگار همه و از آن طرف هم که وارد شدم همین حرکت زدن با شکفتن بهداشت بگو بیاد داداشش اومد بهش گفتم اون عکس هایی که صبح پاک کن تا این عکس هایی که از خواهرت رو پاک کنم اگه ببینم که هرگز دیوونه رو یه جا دیگه کپی کردی به این حرکتی که آبروی تو رو می کنم به معنای واقعی کلمه نمیکشم تویی خونه مونده بود چیکار کنم خیلی خیلی ترسیدم گفتم اگه فکری بزنه به سرت �ده نمیزارم از زنده زنده چاله دیگه اینکه میگم زنده‌زنده چا

رت می کنم خیلی بدتره تا کاری که می خوام برات بکنم تنها زنده چال کردن نیست اگه بدونی چی کار می کنم اگه همچین کاری کنه �میم به کار اشتباه نمیدی حالا اینو گفتم اونم همینکارو کرد و کاری که انتظار داشتم و عکس‌ها را حذف کرد منم تمام عکس هایی که داشته و حذف کردن مرسی از اینکه تا آخر داستان من و همراهی کرد این داستان انتقامی بود و خشن زوری انتقاد از اینکه داستان خوندین تا یه داستان دیگه خداحافظ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *