داستان دانشجویی من با پریا تو اردوی دانشگاه

امیر هستم و ۲۳ سالمه این ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم در مورد اردوی دانشگاه هستش

خوب بذارین اول از خودم بگم من توی خانواده سه نفری زندگیم به تنها پسر و یا
فرزند خانوادمون هستیم
پدر و مادرم فرهنگی هستند و همیشه انتظار رای بالای از من دارم و با بالاترین نمرات رو من همیشه میگه ماجرا از اونجا شروع شد که توی دانشگاه یکی از دخترها که

اسمش پریود نظر منو به خودش جلب کرد مونده بودم چطور باهاش بیشتر آشنا بشم از سر صحبت باز کنم یه روز مثل همیشه که تو دانشگاه رفته بودی قبل از امتحانات پایان ترم رئیس مدرسه گفت که سه نفر از هر کلاس که بالاترین معدل را داشته باشند میبریمش اردو و به اردوی زیارتی و تفریحی به سمت مشهد
خلاصه اونایی که انگیزه هم نداشتند در خون شدن همه تلاش می کردند که بتوانند به اردو بله یک اردو هم دختر و هم پسرا متشکل از ۱۲ دختر و ۱۲ پسر قرار بود انتخاب بشه از هر کلاس ۳ نفر فقط خلاصه اینطور بود که همه درس بخون رقابت خیلی شدید و بالا بود بعضی
بعضی ها هم اعتراض می کردند که چرا تعداد دختر و پسرا مساوی هستند و چرا نباید از هر کلاس وقت بهترین ها شرکت کنند چرا تعویض قائل میشن
تبعیض جنسیتی یا تبعیض
خلاصه ما پریو توی کلاس نبودیم همین شب دیده و شنیده بودم اونم دانشجویی زرنگی هستش دانشگاه و تو کلاسشون صد در صد نفر اول قرار بشه خلاصه من هم تمام تلاشمو کردم یکی از پسرای کلاسمون رقابت شدیدی با من شد البته دخترا که نمیتونه توان رقابت کند چون واقعاً اندرخون بودم و در حدی بالا بود روزانه یک ساعت بیشتر دست نمی خورند خلاصه من مطمئن بودم یا اول یا دوم و هیچ گاه سوم نمیشه خلاصه درس می خوندم همانطور که پیش‌بینی می‌کرد من اول شدم باید با معدل ۱۹ و چهل و شش صدم بالاترین نمره کلاس اول و دوم نمره مدرسه رو گرفت گرفتند خانم من هم حسی که نسبت به قلب ازش داشتن‌به بیشتر بیشتر شد با وجود اینکه اون نفر اول به خلاصه به همین بهانه رفتم سر صحبت رو باهاش باز کنم و همینطور افشا خلاصه اون هم از خداش بود به دومین نفره معدل مدرسه باهاش صحبت کنم هم کلان بشم خلاصه
خلاصه رابطه این روز به روز نزدیک تر از قبل شد و همین طور هم شد و اون هم اردو قرار بود شرکت کنم و من هم همین طور خلاصه رفتیم و خیلی خوش گذشت به اونجا بود که شناخت بیشتری از هم داشتیم با شناخت ما نسبت به قبل خیلی بیشتر شد
اردوی خوب یاد مانده ایم بود ممنون از شما دوستان عزیز از اینکه داستان و یه خاطره امیدوارم شما هم از این خاطرات خوب داشته باشیم مرسی ازتون تا یه داساان دیگه بدرود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *