سلام به شما همه ی عزیزان وحید هستم و 27 سالمه ماجرایی که میخوام براتون تعریف کنم در مورد مستاجر های جدید خونمون هستش بله یک زوج جوان که تازه با هم ازدواج کرده بودن دنبال خونه میگشتن
و از اونجایی که بابام دنبال زوجی میگشت که خانواده ی کم جمعیتی باشن از اونجایی که اونا هم یک خانواده دو نفره بودن نور علی نور بود
حتی بابامبراشون تخفیف خوبی هم حاظ شد.
من هم مسول عقد قرار داد و مسول گرفتن کرایه هر ماه بودم.
یه سری که رفتم واس گرفتن کرایه تقریبا هفت هشت ماه بعد میشد.
رفتم باهاشون صحبت کنم که دیدم شوهره خونه نیست و زنش همزد زیر گریه میگفت اقا توروخدا میشه چندروز صبر کنین اخه واسمون یه مشکلی پیش اومده پولکرایهرو مجبور شدیم خرج کنیم هر کاری ازمون بخواین میکنم فقط بزارین چند روز که شوهرم کارکه کنه پولبرسه بهتون بدیم.
گفتم هر کاری میکنین گفت اره.
گفتم باشه پس چیزی کهمن میخوام ممکنه ناراحتتون کنه یا هم نه بستگی به خودتون داره گفت باشه بگین
نهایتش قبول نمیکنم.
گفت باشه پس اگه ناراحت شدی نری بهشوهرت بگی گفت نه بابا دیگه من اینقدر بچه نیستم پای شوهرمو بیارم وسط
دیدم که خیلی اسرار میکنهبهش گفتم
وقتی بهش گفتم هنگ کرد البته احتمال خودش هممیدونست جچی میخوام بگم شاید خودشو زده بود به هنگی
گفت من مشکلی ندارم
بله بهش گفتم بجای این چند روزی که صبر میکنم5 درصد کرایهاین ماه رو یشتربدین.
خوب دوستان ممنون ازتون که تا اخر داستانمو مرورکردین به نظرتون کار خوبی کردم یا جای این پیشنهاد یه چیز دیگه بهش میگفتم و شما بگین.