رضا هستم و 27 سالمه قدم 185 میشه حدودا وزنمم نه چاقه و نه زیاد لاقر هیکلم کاملا رو فورم هستش و همیشه میرم بدنسازی.
ماجرا از اونجا شروع شد که عاشق دختری شده بودم.
خوب بزارین از اول بگم تو ایسنتاگرام دیدم یه دختری فالوم کرده نظرمو جلب کرد.
تو دایرکتش پیام دادم و اونجا بود که دوستیمون گره خورد.
تهر شب حداقل بیست دقیقه با هم چت میکردیم تا اینکه جفتمون احساس کردیم رابطمون نزدیک و نزدیکتر میشه.
با خودم گفتم باید دلمو به دریا بزنم و ازش بخوام همدیگه رو ببینیم.
اون موقع 5 ماه گذشته بود از آشناییمون.
تا حالا در مورد ازدواج صجبت نکرده بودم حقیقتش خجالت میکشیدم همچین چیزیو مطرح کنم.
با خودم گفتم اول باید ببینم اگه صورتشم مثه سرتش زیبا بود بهش درخواست خواستگاری میدم.
و اگه اوکی داد با خاناواده خدمت برسم.
همینجور امروز فردا میکردم واس دیدنش.
که بلاخره تصمیم گرفتم برم سر اصل مطلب و با خودم گفتم
یه روز مثه همیشه که تصمیم گرفتم باهاش چت کنم وسط و گرم صحبت کردن بودیم که بهش گفتم سارا چی میشه یه روز همو ببینیم از نزدیک خیلی کنجکاوم باطن به این زیبایی صورتو ظاهرش چه شکلیه.
دیدم تا چند ثاانیه پیام رو سین کرده بود ولی چیزی نگفت دیدم داره تایپ میکنه اونم گفت منم همینطور.
گفت خونت کجای تهرانه گفتم فلان جا که گفت جدا ما هم به اونجا خیلی نزدیکیم بعد که ادرسو پرسیدم فهمیدم فاصلش تا خونه ی ما بیست دقیقه بیشتر نیست.
خلاصه پارکی که بین محله ما و اوناست رو آدرس دادم گفتم هر وقت میخوای با هم قرار مبزاریم.
که بعد دیدم قبول کرد و گفت فردا ساعت 5 عصر همدیگه رو میبینیم.
وای باورم نمیشد دخحتری که عاشقش بودم رو برای اولین بار میخواستم ببینم.
خدا بخیر کنه.
تا اینکه رفتم سر قرار ازش پرسیدم.
وقتی دیدم شوکه شدم احساس کردم صدای برای یه زن بودن خیلی کلفته زیاد جدی نگرفتم تا اینکه دیدم خودش همون اول بعد از احوال پرسی گفت میخوام بهت یه چیزی بگم قول بده شوکه نشی.
گفتم بگو گفت اگه بگم شاید کلا دیه باهام حرف نزنی.
گفتم عمرا.
گفت رضا جان من زن نیستم گفتم مردی گفت نه عزیزم گفتم پس چی نکنه آدم فضایی هستی با خنده گفت نه بابا انسانم ولی هم میشه گفت مردم هم زن من دوجنسم.
تا اینو گفت برق 420 ولت منو گرفت تا چند ثانیه خشکم زده بود و هنگ کرده بودم.
گفتم خوب که چی میدونی تعداد دونجسه های جهان بیشتر از تعداد کل یهودی های جهانن.
منتها چون یک جا متمرکز نیستن ازا ینکه بگن خجالت میکشن و هنوز تو فرهنگ و تمدن های امروزی جا نیوفتاده که اونارو به صورت رسمی و کامل قبول کنند.
گرچه غرب خیلی تلاش میکنه ولی بازم انسان های بی تمدن زیادن که مسخره میکنن و مورد اهانتشون قرارشون میدن.
خلاصه این بود داستان من این داستانو گفتم برا اون دسته از دوستانی که همسنج گرا هارو به رسمیت میشناسن ولی وقتی پای دوجنسه و ترنس ها میاد فورا مورد تمسخرشون قرار میدن در صورتی که اینا باید بیشتر حمایت بن چون وجودشون خدادادیه و اینطور نیست گرایشی باشه.