سلام به همه ی شما عزیزان آرش هستم و 31 سالمه داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به دو ماه قبله.
بزا اول از خودم بگم آرش هستم شغلمم هم پرستاره و همیشه هر یکی از اقوام نیازی به امپول یا وصل کردن سرمی چیزی باشه خودم براشون انجام میدم
و تو فامیل بهم میگن دوکی آرش.
ماجرا از اونجا شروع شد که خانومم بهم زنگ زد که جال خواهر زنم خرابه.
من هم گفتم عزیزم من شیفتم ولی به زودی شیفتم تموم میشه مستقیم میریم پیشش.
حتی یادم رفت که مریضیش چیه ولی خوب باز هم جعبه کمک های اولیه رو برداشتم و رفتم خونه که از اونجا بریم خونه ی خواهر زنم سمیرا.
رفتم سمت خونه تو این فکر بودم که نکنه اتفاق بدی داره میوفته با سرعت رفتم که موندم پشت چراغ قرمز اعصابم خیلی خراب بودو
چون از اونور هم زنم هی تماس میگرفت یعنی به معنای واقعی کلمه کچلم کرده بود.
بلاخره هر طور که شد رسیدیم خونه و از اونجا خانومم رو برداشتم و رفتیم سمت خونه ی خواهر زنم اینا.
تو راه که بودیم زنم میترا ازم پرسید چرا چی شد که دیر کردی گفتم والا با سرعت تمام اومدم منتها پشت چراغ قرمز گیر کردم.
اونم گفت ببخشید خیلی زحمتت دادم نمیدونستم خودت از من بیشتر عجله داریو
بعدش ازش پرسیدم چیش شده سمیرا رو خدای نکرده اتفاق بدی که نیوفتاده.
گفت مامانم بهم زنگ زده گفت که حال خواهرت خرابه به ارش بگو بیاد ببینه چون بیمارستانم شلوغه باز به خاطر کرونا هم شده ادم باید احتیاط کنه.
یکم تبه مامانم و من خیلی نگرانیم نکنه کرونا نباشه.
گفتم چیزی نیست اکثر اونایی که فکر میکنن کرونا دارند اصلا کرونا ندارند.
مگه اینکه برای تست برن بیمارستان که منبعشه اونجا کرونا بگیرن.
هیچی دیگه بلاخره رسیدیم خونه ی خواهر زنم رفتیم داخل/
که دیدم از تب داره میسوزه همه رو مسِول یه کاری کردم به مادر زنم گفت پاشویه بده بهش منم هم سرم زدم و قرص دادم تبش بیاد پایین.
سوزن هم داشت که به همسرم گفتم خودت بزن و قبلش یکم آموزشش دادم خودش زد.بدون کمک من.
وخداروشکر خوب شد.مرسی عزیزان از اینکه داستانمو خوندین شما هم اگه خاطره ای دارید که برای بقیه دوستان هم مفید باشه لطفا برامون تعریف کنین.
مرسی از اینکه داستانمو خوندین نظر یادتون نره.
داستان سوزن زن خواهر زنم داستان سکسی من و خواهر زنم داستان سوزن زدن خواهر زن به همراه زنم و مادر زنم داستان کون دادن خواهر زنم به بهونه سوزن زن خواهر زنمو گاییدم