داستان من و دختر دوجنسه سارا

سلام به شما همه ی عزیزان

نادر هستم و 20 سالمه قدم هم 179 هستش و پوشتم سفیده و موهامم نیمه بوره. چشمام هم عسلی هستش.

ماجرا از اونجا شروع شد که تو دانشگاه ما یه دختری بود به اسم سارا که رفتارش مثه دخترا نبود.

صداشم خیلی کلفت بود به جرات میگم صداش که از من که پسرم کلفتر بود ولی در حالت معمولی سعی میکرد با عشوه و صدای نازک صحبت کنه.

ولی تابلو بود با صدای اصلی خودش نیست حتی اون صدای ساختگیشم کلفت بود و به دخترا نمیخورد.

هیچ پرسی جرات نمیکرد بهش نزدیک بشه.

شیر زن به تمام معنا بود برای خودش.البته اینو هم بگم که چند بار یکی از پسرا باهاش شوخی کرد یه کاری کرد اون پسره تا عمر عمرشه نیاد سمتش.

زورشم خیلی زیاد بود اینو اونجا فهمیدم که صندلی خود که جا به جا شده بود با یه دست بلند کرد اورد اون سمت. همه بچها کف کرده بودن.

خیلی دنبال این بودم خودمو بهش نزدیک کنم.

ولی حتی با دخترا هم دوست نمیشد تا این حد اجازه نمیداد کسی نزدیکش بشه.ظاهره دختر بود ولی باطنش مثه مرد بود.

با خودم گفتم بلاخره من میفهمم که جریانش چیه.

خودمو هم با یه دعوای ساختگی نزدیک کردم.

یکی از بچهارو فرستادیم حلو گفت بهش یه چیزی بگه که عصبانی بشه.

و همینطورم شد بعدش من اومدم وسط و یه دعوای حسابی کردم از بس محو نقش بازی کردن شده بودم جدی جدی داشتم رفیقمو کتک میزدم از بینیش خون اومد. اونم عصبانی شد حور زد منو چند دقیقه بیهوش شدم.

ولی دمش گرم با اینکه دعوای سوری تبدیل به دعوای واقعی شد لو نداد که ساختگی بود.

و همینطور شد اون دختره که اسمش ترانه بود اومدم سمتم و ازم خیلی معذرت خواهی کرد که باعث شده بود به خاطرش کتک بخورم اونم تا این حد.

کلا تو دانشگاه به من نزدیک بود یه روز که تصمیم گرفتم پا پیش بزارم برای عروسی.

باهاش قرار گزاشتم که گفت متاسفانه من نمیتونم ازدواج کنم گفتم چرا گفت فردا سر قرار بعد از کلاس بهت میگم.

خیلی نراحت بودم با خودم گفت هر مشکلی باشه حلش میکنیم چه مادی باشه چه چیز دیگه.

روز موعود رسید من هم آشفته بودم کلاسا هم که تموم شد رفتیم سر قرار تو کافه نزدیک دانشگاه.

با هم حرف میزدیم که بهم گفت خوب آماده ای یه واقعیت در موردم بشنوی ولی سعی کن خودتو کنترل کنی و ناراحت نشی ازم.

گفتم بگو تورو خودا همین نفگتنت داره منو میکشه.

گفت عزیزم ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم چون من دوجنسه هستم اینو که گفت کلا هنگ کردم نمیدونستم چی بگم که بهش روحیه و امید دادم بهش گفتم.

میدونی تو دنیا چند میلیون مثه تو وجود داره.

شما خدادادی اینطور به دنیا اومدین این چیزی که دست خود ادم نیست انتخاب کنه یا نه و نباید از این ناراحت بشی.

تازه الان علم پیشرفت کرده میتونی عمل کنی خودتو.

خیلی خوشحال شده بود از حرفام دیگه مثه قبل پنهان نمیکرد جنسیتشو.و افتخار میکرد به چیزی که هستش و ادمای مثه خودشو پیدا کرد و با اونها دوست شد. و مثه قبل نیست که گوشه گیر باشه.

مرسی دوستان از اینکه با ماهمراه بودین این داستانو گفتم ازشون حمایت کنین. و خودونو لحظه ای به جای اونا تصور کنین.

متاسفانه تو جهان اونطور که باید و شاید حمایت نمیشن در صورتی که از همجنس گراها صد ها برابر بیشتر حمایت می کنند.

حتی فیلم های هالیوودی هم ببینید تو هر فیلم و سریال حداقل یک یا دو نفر همجنسرا می بینین ولی به ندرت کسی رو نقش یک دوجنسه قرار بدند.به امید اندکی تفکر.

نظر یادتون نره

 

داستان کون دادن من به دختر دوجنسه سکس با دختر دوجنسه ایرانی گاییدن زن دوجنسه کون دادن و کون کردن دوجنسه ایرانی سکس با دختر حشری باحال دو جنسه واقعی شهوتناک شهوانی شهوتی با دوجنسه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *