داستان من و شوهر دوستم

سلام به شما عزیزان فریبا هستم و 32 سالمه قدم هم 64 کیلو هستش و قدم هم 170هستش.

ماجرا از اونجا شروع شد که تصمیم گرفتم برای تعطیلات و خورده خرید که داشتم برم کیش خونه ی دوستم عسل.

با عسل هماهنگ کردم گفتم من واس هفته ی بعد جمعه حرکت میکنم میام.

رفتم از طریق اینترنت نگاه کردم چه ساعتایی پرواز هست که دید بله ساعت 8 صبح پرواز از تهران تا مستقیم به کیش هستش.

بلیط خریدم و قرار شد چند روز دیگه حرکت کنم.

خیلی چشم انتظار بودم و زمان برام به کندی میگذشت فقط منتظر بودم این چند روز تموم شه برم کیش.

بلاخره روز موعود رسید و من باید تا نیم ساعت دیگه خودمو اماده میکردم برای پرواز به کیش.

رفتم فرودگاه سوار هواپیما شدم.

بعد نیم ساعت حرکت انجام شد و با یک چشم به هم زدن رسیدیم کیش

زنگ زدم به دوستم و دوستم گفت شوهرش همونجاست بهش میگم سریع پیدات کنه.

رفتم اینور اونور نگاه کردم ندیدمش بعد دیدم یکی پشت سرم داره صدا میزنه خانوم فریبا من اینجام صورتمو برگردوندم دیدم ماشالله عجب شوهر خوشتیپی داره دوستم.

ماتو مبهون تگاش میکردم که گفت غریبا خانوم من اینجام منو نمیبینی مه گفتم وای ببخشید اصلا حواسم نبود تو فکر بودم.

سوار ماشین که شدیم نگاهای اونم خیلی عجیب بود وقتی من نگاش میکردم و رومو بر میگردوندم اون باز نگاه میکرد.

که یهو گفت ببخشید که اینقدر نگاتون میکنم خانومم همیشه ازتون تعریف میکنه.

که گفتم ما هم تعریفاتتون رو شنیدیم از عسل خانوم.

همینطور که داشتیم تعارف میکردیم و هندونه میدادیم بغل هم که رسیدیم خونه.

عسل هم دم در منتظرمون بود وقتی منو دیدی از خوشحالی طرفم دوید.منم فوری پیاده شدم و بغلش کردم خیلی خوشحال بودم عسل بهترین دوستم رو بعد مدتها دیدم.

این چند روزی که اونجا بودم خیلی خوش گذشت حتما شما هم اگه موقعیتشو داشتین بیایین کیش سفر کنین.

مرسی نظر هم یادتون نره.

 

داستان کوس و کون دادنم به شوهر بهترین دوستم داستان سکس حشری باحال به شوهر دوستم گاییدن دوست زنم کس دادن و ساک زدنم برای شوهر دوستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *