میثم هستم و 27 سالمه قدم هم173 هستش داستانی که میخوام براتون تعریف کردم در مورد دختر عموم فرناز هستش اونم سه سال از من کوچیکتره و 20 سالشه.
ماجرا از اونجا شروع شد که دختر عموم فرناز اوجده بود خونمون برای انتخاب رشته.
تو شهرمون شیراز دانشگاه قبول شده بود.
قرار شد فردا بیاد خونمون باورم نمیشد بعد دو سال قراره فرناز رو ببینم.
عاشقش بودم از بچگی و همیشهدوست داشتم اگه بخوام ازدواج کنم با اون ازدواج کنم.
بله روز موعود رسید قرار بود امروز فرناز یعنی چند ساعت دیگه که از تهران حرکت کرده بود برسه خونمون.
باورم نمیشد خیلی استرس داشتم از اونور هم از بس انتظار اومدنشو میکشیدم زمان خیلی به کندی میگذشت انگار یکی زمانو متوقف کرده.
هر طور شد ساعت رسیدن فرناز رسید.خودم رفتم ترمینال دنبالش ولی هرچی میگشتم نمیدیدمش.
انگار کهاونجا نیست.زنگ زدم بهش گفتم ای بابا فرناز تو که اینجا نیستی گفت دیوونه من پشت سرتم .
چرخیدم به پشت سرم وای باورتون نمیشه.با خودم میگفتم این جیگر چیه ولی فکر نمیکردم فرناز باشه این همه تغییر تو دو سال برام خیلی عجیب بود.
از اون لحظهبه بعد چند برابر بیشتر از قبل عاشق کمالات و جمالات فرناز خاتون شدم.
با تعجب کهنگاش میکردم گفت چیه نکنه جن دیدی گفتم والا اگه جن هم میدیدم اینقدر تعجب نمیکردم.گفت چرا گفتم خیلی تغییر کردین نسبت به این چند سال.برا همین خیلی متعجب شدم.
گفت حالا چطور شدم خیلی داغون شدم یا بهتر.
گفتم پرفکتی حرف نداری.گفت منظورت صورتمه یا سیرتم.
گفتم صورتت البته نه اینکه بگم سیرتتونم خوب نیست بلکه پشت هرصورت زیبایی یک سیرت زیباترین نهفته هستش.
نمیدونم چطور این چرتوپرتو گفتم ولی خلاصه خیلی خوشحال شد.
محو کمالات زیبا خاتون بودم که گفت خوب دیگه بریم خونه.
گفتم وای ببخشید مثلا اومدم برسونمت خونه 😂 ای دل غافل.
هیچی دیگه رسوندمش خونه مامان بابا هم خیلی خوشحال بودن نمیدونستم چرا هی جلوی فرناز هی میزدن تو سرم آخر هم میگفتن برا همینه که کسی بهش زن نمیده.فرناز هم دستش طلا تا تونثت ازم تعریف کردو میگفت حتما موقعیتش پیش نیومده و قسمت نشده.
از اون روز به بعد رابسه منو فرناز خیلی نزدیکتر از قبل شده الان یک سالی میشه با هم ازدواج کردیم و ما خداروشکر با تمام مشکلاتی که داریم با هم خوشبخترینیم.و ایچ وقت پشت همو خالی نمیکنیم.مرسی که با ما همراه بودین.این داستانو گفتم که بدونین اگه شرایطشو دارین حتما ازدواج کنین البته نه با هر کسی یکی که به تایپتون بخوره و خوشبختتون کنه.😊❤💗
داستان سکس من با دختر عمو فرناز داستان سکسی ایرانی سکس دختر عمو با پسر عمو کوس و کون دادن دختر عمو فرناز ساک زدن و کس دادن دختر عموی من سکس حشری ایرانی باحال سکس واقعی با دختر عمو گاییدن دختر عمو
دیدگاهتان را بنویسید