پژمان هستم و 37 سالمه تو آلمان زندگی میکنم وقتی که اومدم آلمان بعد از چند سال با همسرم مژگان آشنا شدم و بعد از چند ماه با هم ازدواج کردیم.
من هم تو بانک کار میکنم یکی از دوستام که بیلی هستش همیشه با هم در ارتباطیم طوری که با هم خیلی راحتیم.
همیشه ما میایم خونه اونا و اونا هم با خونه ی ما میان
ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز تصمیم گرفتیم با هم موقع تعطیلات یه سفر هم داشته باشیم به شهر مونیخ ما هم تو شهر فرانکفورت زندکی میکنیم.
اول از بیلی بگم اونم تقریبا هم سن منه و یک سالی میشه با همسرش آنا ازواج کرده.
رابطه آنا و زنم مزگان خیلی نزدیکه حتی موقعی که من و دوستم بیلی با هم یه جورایی قهر بودیم ولی به خاطر رابطه ی زن هامون با هم در ارتباط بودیم به صورت خانوادگی منظورمه که پیش هم رفت و امد داشتیم.
اون روز که تصمیم گرفتیم بریم واس تعطیلات مونیخ همسرم و بیلی خیلی مشکوک میزدن حتی انا هم همینطور احساس کردم یه چیزی این وسط هست ولی به من نمیگن.
با خودم گفتم فکر کردین زرنگین من بلاخره میفهمم تک به تک حرکاتشونو کنترل میکردن.
وسط راه بودیم که برای در کردن خستگی در میانه ی راه تصمیم گرفتیم که یکم خستگی در کنیم و یه چیزی هم بخوریم.
نمیدونم چی شد که همسرم و بیلی به من گفتن ما میریم با هم غذا سفارش میدیم میایم از یه جای دیگه.
خیلی تعجب کردم منم که رو در وایسی داشتم گفتم باشه برین فقط زود بیای.
اونجا یه رستوران بزرگ و شلوغی بود که کلی آپشن خاص داشت از تفریحگاه بگیر تا کلی فروشگاه مواد غذایی.
تعجب کردم بیست دقیقه گذشت ولی هنوز نیومدن هر چی زنگ هم میزدم جواب نمیدادن ولی انا اصلا مثل من نگران نبود.
فهمیدم یه چیزی هست مگه میشه یه زن وقتی شوهرش با یه زن دیگه میره جایی اینطور ریلکس باشه.
منم فورا حرکت کرم کل رستورانو گشتم که دیدم همسرمو تو یکی از فروشگاهای کیک و شیرینی وقتی اومد نزدیک بیلی و همسرم تعجب کردم یه صحن های ددیم تا عمرمه یادم نمیره.
بله این موقعی که احساس میکردم زنم دوستم و زن دوست و یا همکارم بیلی مشکوک میزنند.
خودشونو برای جشن تولدم اماده کرده بودن اونا یه کیک تولد برام گرفته بودن و اسم من و سنم هم جک شده بود رو ی کیک.
از خوشحالی مونده بودم چیکار کنم از طرف فکر و قضاوتم خیلی شرمنده بودم هم به خاطر همسرم هم دوست خوبم بیلی.
این داستانو گفتم که هیچ وقت زود قضاوت نکنیم همه چیز اون چیزی نیست که ظاهرا می بینیم و فکر می کنیم در موردش.
داستان کوس و کون دادن زنم به دوستم داستان سکس زنم با همکارم داستان سکس و گاییده شدن زنم داستان کس دادن ساک زدن زنم برای بهترین دوست و همکارم سکس با زنم جلو چشم هام گاییده شدن زنم رو دیدم سکس حشری شهوانی باحال شهوتی با زنم داستان سکسی ایرانی