سلام و درودی مجدد به شما عزیزان.
منیژه هستم و 19 سالمه قدم هم 170 هستش و وزنم هم 69 کیلو هستش داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به 3 روز قبله.
داداشم هم ساسان 22 سالشه و سه سال از من بزرگتره قدش هم حدودا 180 میشه همیشه میره باشگاه و هیکل کاملا ورزشکاری داره.
ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز از دانشگاه اومده بودم دیدم کسی خونه نیست.
مشغول دیدن تلویزیون بودم که دیدم از اتاق خواب مامان و بابام یه صدایی میاد.
اول توجهی نکردم تا اینکه احساس کردم صداهای مدام بیشتر از قبل میشه تا اینکه دیگه نمیشد چشم پوشی کرد.
و با خودم گفتم برم ببینم چی شده این صداها از کجاست یعنی چی ممکنه باشه.
کسی هم خونه نبود من اتاقارو قشنگ نگاه کردم صداهم اینقدر زیاد بود که نمیشه گفت صدای موشی چیزی باشه.
خیلی استرس داشتم و میترسیدم رفتم جلوتر که دیدم رسیدم به در یواش یواش رفتم درو باز کنم که ببینم چخبره اونجا.
یعنی چی میتونه باشه.رفتم که درو باز کنم باورتون نمیشه.
وقتی دور باز کردم شوکه شدم داداشم بود اون تو اتاق حال مشغول انجام کاری بود خشک زده بود چند دقیقه اونم نفهمید من پشت سرشم.
بله اون مشغول تزیین اتاق بود با خودم گفتم امروز که تولد من نیست یعنی چیکار میکنه بعد که داداشم سرشو برگردوند بهم نگاه کرد گفت آبجی روزت مبارک گفتم تولد من نیست.
گفت اولا مگ باید تولد باشه امروز روز جهانه دختر هستش.
ولی ای کاش میتونستم سوپرایزت کنم اگه میدونستم میای من درو قفل میکردم تا سورایز خراب نشه.
مرسی دوستان از اینکه با ماه ممراه بودین.این داستانو گفتم که قدر عزیزان و خانوادتون رو بدونین و با هر بهونه ای که می تونید دلشون رو شاد کنین این روز ها مناسبتی تولدها همشو بهونه ی شاد بودن و کنار هم بودنه.نظر یادتون نره.شما هم اگه داستانی دارین بفرستیم تا تو سایت بزاریم.مرسی ازتون
داستان کوس و کون دادنم به داداشم ساسان سکس خواهر و برادر ایرانی بدون سانسور داستان سکس و دادن من به برادرم داستان واقعی باحال سکس با محارم سکس خانوادگی خواهر و برادر داستان سکسی جدید محارم